در نقدگذراى مبانى جامعه مدنى غربى بايد گفت: اسلام به هيچ روى سكولاريسم را برنمىتابد، زيرا دينى جامع است كه در تمامى عرصههاى اجتماعى داراى قانون و حكم است، و با پذيرش سكولاريسم، كه به معناى كنار گذاردن بخش عمده دين اسلام است، هرگز روى سازگارى ندارد. همچنين اسلام محور و اصل هستى را ذات خداى متعال مىداند و انسان را به عنوان بندهاى كه اصل وجود و تمام شؤون هستى او كاملا وابسته به خداوند است مىشناسد و بزرگترين ارزش و افتخار را براى بشر بندگى و عبوديّت خدا مىشناسد. در نگاه اسلام دين و محوريّت آن تا آنجاست كه اگر لازم باشد گلهاى سرسبد عالم خلقت، يعنى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و حضرت زهرا(عليها السلام)، نيز بايد براى پاسدارى از آن فدا شوند؛ نه آن كه دين در خدمت بشر باشد و تا وقتى ارزش داشته باشد كه به منافع و اميال انسان لطمه نزند.
درباره نسبيّت ارزشى و معرفتى هم بايد بگوييم از نظر عقل و وحى، ما هم گزارههاى معرفتى و هم گزارههاى ارزشى مطلق داريم كه به هيچ روى تغييرپذير و نسبى نيستند و تا ابد نيز ثابت باقى خواهند ماند.(111)
خلاصه آن كه امروزه در غرب، جامعه مدنى (civil society) در برابر جامعه دينى به كار مىرود و عبارت است از جامعهاى كه در آن دين حاكم نباشد و دين هيچ نقشى در تشكيلات اجتماعى و فعاليتهاى اجتماعى نداشته باشد. طبعاً چنين معنايى از جامعه مدنى هرگز مورد پذيرش اسلام نخواهد بود.
جايگاه جامعه مدنى در اسلام
واگذارى امور به مردم و فراهم آوردن امكان مشاركت و حضور مردم در صحنههاى گوناگون اجتماعى، از جمله تأمين نيازمندىهاى فراوان اجتماعى، از ويژگىهاى جامعه مدنى شناخته مىشود. در اسلام اصل اين است كه مردم امور را داوطلبانه به دست گيرند و نيازهاى اجتماعى را خود برطرف سازند و تا حدّ امكان از تصدّى دولت كاسته شود و تنها در حدّ ضرورت دولت در فعاليتهاى اجتماعى و تأمين نيازمندىهاى جامعه دخالت كند، و صرفاً در سياستگذارىهاى كلان و امورى كه انجام آنها به هر دليل از