نمادين بودن زبان دين
پرسش:
انگيزه «سمبليك» و «نمادين» معرفى كردن زبان دين چيست؟
پاسخ: انگيزه و سبب طرح اين ديدگاه و نظريه در باب زبان دين اين بود كه پس از انقلاب علمى و صنعتى در اروپا و اكتشافات رو به تزايد علمى و نيز طرح فرضيههاى جديد مربوط به ستارگان و وضعيت حركت خورشيد و زمين و ساير سيارگان، توسط كپلر، كپرنيك و گاليله، دانشمندان غربى دريافتند كه گزارههاى علمى با گزارههايى كه در كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان؛ يعنى، تورات و انجيل آمدهاند سازگار نيستند و دريافتند كه پذيرش نظريات و تئورىهاى جديد علمى و فضايى موجب مىگردد كه برخى از گزارههاى دينى دروغ و بيگانه با واقعيت جلوه كنند و در اين صورت كاخ دين يهود و مسيحيت فرو مىريزد.
بخصوص پس از عهد رنسانس، براى اين كه كتاب مقدس بكلى از اعتبار نيفتد و اساس مسيحيت و يهوديت متزلزل نگردد، درصدد چارهانديشى بر آمدند و محصول تلاش آنها اين بود كه: در صورتى گزارههاى دينى و مطالبى كه در انجيل و تورات آمدهاند با دستاوردهاى علمى و نظريات جديد علمى ناسازگار خواهند بود كه ما زبان دين را زبان واقعنما و حاكى از حقيقتها و واقعيتهاى عينى و خارجى بدانيم؛ در اين صورت، گزارههاى دينى با واقعيتهاى علمى ناسازگار است. اما اگر زبان دين را در شمار زبانهاى غير واقعنما قرار داديم و معتقد شديم كه زبان دين چون زبان شعر، و زبان اسطوره به هيچ وجه درصدد حكايت از واقعيتهاى عينى و خارجى نيست و گزارههاى موجود در كتاب مقدس شبيه افسانه و اسطورهاند و براى اهداف خاصى تنظيم شدهاند و ما نبايد درصدد شناسايى واقعيتهاى علمى و خارجى از طريق كتاب مقدس باشيم، هيچگونه ناسازگارى و اختلافى بين گزارههاى دينى و گزارههاى علمى و واقعيتهاى خارجى پيش نخواهد آمد؛ چون اساساً رويكرد آنها متفاوت است. حاصل اين نگرش