صفحه ١٤١

معناى اذن خداوند در قوانين مصوب مجلس و دولت

 پرسش:
مجلس شوراى اسلامى، هيئت دولت و برخى منابع قانونگذارى هر روزه به وضع قانون مى‌پردازند، بنابراين آيا مأذون بودن از طرف خدا يا مأذون نبودن تأثيرى بيش از يك گفته و لفظ دارد؟
پاسخ: قبلا بيان شد كه ارزش، اعتبار و مشروعيت قانون فقط به اراده تشريعى الهى است. حق قانونگذارى مختص به خداست و فقط قانونى كه از جانب خداوند باشد معتبر است و اگر بناست قوانين متغيّر متناسب با شرائط زمان و مكان وضع شود بايد با اجازه و رضايت خداوند صورت بگيرد.
اما اينكه اذن و رضايت خداوند چه تأثيرى دارد از چند جهت قابل بررسى است:
اولا براى اينكه نقش اذن را هر چند كه امرى اعتبارى است به طور ملموس و روشن احساس كنيم مى‌توانيم به زندگى اجتماعى انسانها نظر كنيم. همه مسائل اجتماعى تابع اينگونه اعتبارات هستند و تا اين اذن و اجازه‌ها نباشد چيزى در امور اجتماعى رسميّت پيدا نمى‌كند براى مثال شخصى كه قرار است در آينده نزديك به عنوان فرماندار شهر شما معرّفى شود ولى هنوز حكم او ابلاغ نشده است و جلسه معارفه صورت نگرفته است، آيا او حق دارد به فرماندارى برود و پشت ميز فرماندار بنشيند و مشغول كار شود؟ بديهى است كه چنين حقّى ندارد و كارمندان او را بيرون مى‌كنند و تا وقتى كه ابلاغ او نيايد حرفش خريدار نخواهد داشت، هر چند ابلاغ او تنها امضاى وزير باشد، زيرا اعتبار او به همين امضاء است.
دوم اينكه: در بحث مشروعيت قانون بيان شد از آنجا كه مردم نسبت به هم برترى ندارند و همه در نزد خدا يكسانند و هيچ كس مالك ديگرى وحتى مالك خود هم نيست لذا نمى‌توانند همديگر را الزام و امر و نهى كنند. حق ندارند به كسى دستور بدهند و او را وادار به كارى كنند. در صورتيكه مى‌دانيم الزام ويژگى قانون است. اما خداوند كه مالك