صفحه ١١٠

این‌كه فقها مى‌فرمایند اگر كسى ضروریات دین را انكار كند در واقع رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را انكار كرده است، به همین مسأله باز مى‌گردد. البته این مسأله اختصاص به اعتقاد به امامت و یا حتى ضروریات ندارد، بلكه اگر حتى چیزى از ضروریات نباشد، اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را گفته باشد، و كسى از روى عناد آن را انكار كند، در واقع رسالت پیامبر را انكار كرده است.
انكار رسالت، به یك معنا بازگشتش به انكار ربوبیت تشریعى خدا است؛ یعنى حكم خدا را قبول ندارم، خدا را به حاكمیت قبول ندارم. البته این مسأله گاهى ممكن است به زبان گفته شود و گاهى هم ممكن است فقط در دل باشد. كسى كه یقین دارد حكمى جزو اسلام است ـ مانند احكام مربوط به حدود، تعزیرات، اختلاف حقوق زن و مرد و... ـ اما ته دلش آن را قبول نداشته باشد، اگرچه در ظاهر مسلمان است، اما در باطن كافر است؛ یعنى با این‌كه طهارتش ثابت است و با او معامله مسلمان مى‌شود، اما به بهشت نمى‌رود؛ زیرا شرط ورود به بهشت ایمان مطلق است. این‌جا است كه تفاوت بین اسلام و ایمان مشخص مى‌شود.
بنابراین ایمان واقعى كه موجب دخول در بهشت و سعادت ابدى مى‌شود، پذیرفتن هر چیزى است كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)از طرف خدا آورده است.

 
مسأله مستضعف فكرى
پرسشى كه در این‌جا مطرح مى‌شود این است كه تكلیف كسانى كه به دلیل قرار گرفتن در شرایطى خاص نمى‌توانند حقایق اسلام را تشخیص دهند، چیست؟ شاید تصور این حالت براى امثال من و شما خیلى آسان نباشد، اما اگر یك مقدار چشممان را بازتر كنیم خواهیم دید كه اكثریت مردم روى زمین را این‌گونه افراد تشكیل مى‌دهند. شرایط بسیارى از جوامع طورى نیست كه مردم همه حقایق را درك كنند. اگر خدا بر ما منت گذاشته و این معارف را به ما عنایت فرموده است تا ایمان واقعى پیدا كنیم و حقایق اسلام را بشناسیم، باید بسیار شكرگزار باشیم. بسیارى از مردم در شرایطى واقع شده‌اند كه خیال مى‌كنند حقیقت آن است كه آنها مى‌گویند و جز آن نیست. براى مثال بسیارى از فرقه‌هاى اسلامى در كشورهاى غیر شیعه‌نشین هستند كه به دلیل انس زیاد با شرایط محیطى ـ اجتماعى خودشان، اصلا تصور نمى‌كنند راه دیگرى صحیح باشد. آنها شیعیان را مشرك مى‌دانند و معقتدند قرآنِ شیعیان قرآنى دیگر است، شیعیان نماز نمى‌خوانند و اگر هم بخوانند، چیز دیگرى است و با نماز مسلمانان تفاوت