صفحه ٢٣٩

آفات زبان
امام صادق(علیه السلام) در ادامه وصایاى خود به عبدالله بن جندب مى‌فرمایند: وَ عَلَیْكَ بالصَّمْتِ تُعَدَّ حلیماً جاهلا كُنْتَ اَوْ عالِماً فَاِنَّ الصَّمْتَ زَیْنٌ لك عندالعلماءِ و السَّتْرُ لك عِنْدَ الجُهّالِ.
یكى از انگیزه‌هایى كه به طور طبیعى در انسان‌ها وجود دارد این است كه مى‌خواهند خودشان را مطرح كنند. این حالت در بچه‌ها بیش‌تر به چشم مى‌خورد؛ مثلا، وقتى كودكى چیزى را مى‌داند دلش مى‌خواهد آن را اظهار نماید تا به دیگران بگوید كه از این چیزها سردرمى‌آورد. این حالت در حد یك خردسال و یا یك انسان بزرگ‌سال كه هنوز تربیت معنوى پیدا نكرده كاملا طبیعى است و عیبى هم ندارد. اما كسى كه به تكلیف رسیده و مى‌خواهد متخلّق به اخلاق اسلامى گردد، باید به تدریج سعى كند این انگیزه‌هاى غیرالهى را تضعیف نماید و به جاى آن انگیزه‌هاى الهى را در خود تقویت كند. البته در مورد بچه‌ها باید توجه داشت كه اگر انسان از همان ابتدا بخواهد فرزندش را با اخلاص كامل بار بیاورد به گونه‌اى كه هیچ ریا و خودنمایى در اعمال او وجود نداشته باشد، آن كودك هیچ گاه فرد مؤمن و نمازخوانى نخواهد شد؛ چرا كه بچه براى انجام دادن كارهاى خیر نیاز به‌تشویق دارد كه یكى از راه‌هاى آن، تعریف و تمجید او نزد دیگران است و این مستلزم اظهار آموخته‌ها توسط كودك مى‌باشد.
بنابراین، این عوامل طبیعى را مادامى كه هنوز پاى تكلیف به میان نیامده، باید رعایت كرد، ولى از ابتداى تكلیف باید احكام شرعى و واجب و حرام را به او شناساند و مثلا، به او فهماند كه اگر نماز براى غیرخدا و به منظور خودنمایى باشد باطل است. برخى افراد شاید تا سن شصت، هفتاد سالگى هم هنوز از نظر عقلانى رشد نكرده و حالت‌هاى قبل از بلوغ را داشته باشند؛ یعنى دلشان بخواهد چیزى را كه مى‌دانند نزد دیگران مطرح كنند و بدینوسیله خودشان را نشان بدهند. یكى از راه‌هاى رهایى از این آفت، این است كه انسان خودش را به كم حرف‌زدن عادت دهد. كسانى كه زبانشان آزاد است و در اختیار خودشان نیست، در مقام سخن گفتن انگیزه‌ها و نیّات خالص شرعى را در نظر نمى‌گیرند. بزرگان ما همواره سعى مى‌كردند براى محفوظ‌ماندن از این آفت كم‌تر حرف بزنند. گاهى عالمى مدت‌ها در یك شهرى زندگى مى‌كرده است، اما حتى بعضى نزدیكانش میزان علم او را نمى‌دانسته‌اند، حال آن‌كه عالمى برجسته، مجتهدى بزرگ و صاحب تألیفاتى متعدد بوده است.