صفحه ١٤٨

شد، از طرفى معامله‌اى در پیش است كه مى‌تواند سود هنگفتى براى او داشته باشد، وى كدام‌یك را ترجیح مى‌دهد؟ آیا حاضر مى‌شود براى رسیدن به یك لذت، یك بیمارى كشنده را تحمل كند؟
این مسأله بستگى به این دارد كه آن شخص تا چه اندازه به آن خطر باور داشته باشد؛ اگر واقعاً و عمیقاً به چنین خطر سختى باور داشته باشد، دفع آن را بر جلب آن منفعت یا لذّتِ محتمل ترجیح خواهد داد. در زبان عربى، به چنین حالتى «همّ» مى‌گویند؛ یعنى چاره‌جویى براى خطرى كه در آینده نزدیك ممكن است فرد را تهدید كند. به كسى هم كه این حالت برایش به وجود آمده است، «مهموم» مى‌گویند. واژه‌هاى مهم، اهمیت و اهتمام نیز از همین ماده است؛ یعنى چیزى كه انسان را نگران و دلواپس مى‌كند. بنابراین هر كس كه نسبت به آینده اطلاعات و پیش‌بینى‌هایى داشته باشد و احتمال زیادى بدهد كه ناراحتى و یا خطرى در پیش است، براى رفع آن اهتمام مى‌ورزد. به این حالت، یعنى تلاش انسان براى جلوگیرى از خطرى كه در آینده ممكن است پیش آید، مهمومیّت مى‌گویند.

 رابطه میزان باور انسان‌ها با همّ ایشان
كسى كه باور دارد جهنمى در كار است و در آن عذاب‌هاى آن‌چنانى كه در قرآن و روایات به برخى از آنها اشاره شده است، وجود دارد، آیا مى‌تواند نسبت به آن بى‌تفاوت بوده و هیچ همّى نداشته باشد؟ اگر انسان به چنین حقیقتى باور داشته باشد و بداند كه ممكن است خود نیز به این عذاب مبتلا گردد، آیا باز هم به فكر این است كه فردا چه معامله‌اى بكند كه سودآورتر است و یا چه سرگرمى را انتخاب كند كه لذتش بیش‌تر است؟ این مسأله نیز بستگى به میزان باور شخص دارد. در ارتباط با این موضوع، روایت مشهورى به این مضمون نقل شده است كه یك روز صبح پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) جوانى را در مسجد دیدند كه رنگ چهره‌اش زرد شده و چشم‌هایش به گودى فرو رفته است. وقتى حضرت حال او را پرسیدند، در جواب‌گفت:درحال یقین هستم. حضرت فرمودند: علامت یقینت چیست؟ گفت: همین كه دیشب تا صبح از ترس عذاب‌هاى اخروى خواب بر چشم‌هایم نیامد و از این‌روى، رنگ چهره‌ام زرد شده است. آن‌گاه حضرت براى آن جوان دعا كردند.(1) داشتن چنین باورى،