حیوانى و شیطانى دور شوى و در میان مؤمنان هم ترقى و تعالى پیدا كنى و در مقامى قرار بگیرى كه بعد از آن دیگر مقام مخلوقات نیست بلكه مقام خدا است، باید كارى كنى كه دنیا در نظرت خوار باشد: یا بن جُنْدَبِ اِنْ اَحْبَبْتَ اَنْ تُجاوِرَ الجلیلَ فى دارِهِ و تُسْكِنَ الفِردَوسَ فى جوارِهِ فَلْتَهُنْ عَلَیْكَ الدُّنیا؛ حضرت در این فراز از سخنان خود، با بیان یك توصیه كلى اخلاقى مىفرمایند، آنچه موجب مىشود كه نتوانى این راه را طى كنى این است كه دنیا در نظرت بزرگ است. وقتى توجهت به دنیا جلب مىشود و دل به آن مىسپارى، دیگر دلت سراغ خدا نمىرود و نمىتوانى آن هدف را در دل خودت زنده نگاهدارى. هر چه زرق و برق دنیا بیشتر در چشم تو جلوه كند، از آن مقام دورتر مىشوى؛ زیرا توجهت معطوف به آن مىشود. توجه انسان به هر چیزى كه معطوف شد، براى همان كار مىكند و به مسایل دیگر توجه نمىكند. جاذبههاى دنیا مانع از تلاش ما براى رسیدن به مقامات عالى ایمان مىشود؛ چون چشم و گوش ما را به دنبال خود مىكشاند و وقتى دل به سراغ دنیا رفت، دیگر جایى براى محبت خدا در آن باقى نمىماند.
یاد مرگ و ذخیره براى آخرت
شاید كمتر خطبهاى از نهج البلاغه را بتوان یافت كه در آن اشارهاى به پستى دنیا نشده باشد، اما در بعضى موارد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعبیراتى بسیار كوبنده نسبت به دنیا دارد كه براى شنوندگان و دوستان حضرت بسیار ارزنده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام)در یكى از خطبههاى خود، بىمقدارى و زودگذرى دنیا را به رطوبتِ باقى مانده از ظرف آبى تشبیه مىكنند كه آب آن را خالى كرده باشند.(1) در چنین ظرفى مگر چقدر آب مىماند كه انسان براى رفع تشنگى خود به آن توجه كند؟! همه آنچه در دنیا است در مقایسه با آخرت و نعمتهاى آن، از این مقدار نیز كمتر است. حضرت در جایى دیگر، درباره پستى و بىارزشى دنیا مىفرمایند: دنیا در نظر من از آب بینى بز زكامى هم كم اهمیتتر است.(2) از این تعبیر رساتر، كلامى است كه در خطبهاى دیگر بیان فرمودهاند: دنیا مثل استخوان پوسیده خوك مرده است كه در دست شخص مبتلا به مرض جذام باشد.(3) اشخاصى كه مبتلا به این مرض مىگردند آن قدر زشت مىشوند كه كسى
پندهاى امام صادق(علیه السلام) به رهجویان صادق
راه رسیدن به جوار الهى