صفحه ٢٧٣

در قرون اخیر، به خصوص در كشورهاى غربى، به دلیل سست شدن پایه‌هاى جهان‌بینى و اعتقادى مردم، پایه‌هاى اخلاقى آنان نیز رو به ضعف نهاده است. از آن‌جا كه مفاهیمى هم‌چون خدا، وحى و قیامت، اساس اعتقادات انسان را تشكیل مى‌دهند و با ابزارهاى حسّى و تجربى قابل اثبات نیستند، طبعاً انسان‌هایى كه مبناى كارشان را بر تجربه حسى گذاشته‌اند، این مسایل را انكار مى‌كنند و دست كم با شك و تردید به آنها مى‌نگرند.
این نوع تلقى و بینش با دین سازگار نیست؛ چرا كه اساس دین بر یقین است: «... وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ».(1)
اما در مغرب زمین چون به فلسفه‌هاى مادى و ماتریالیستى بها داده مى‌شود، از یك سو پایه‌هاى اعتقادى بسیارى از مردم سست شده است و از سوى دیگر، از آن‌جا كه زندگى انسان بدون نظام اخلاقى امكان‌پذیر نیست، یك نظام اخلاقى غیر دینى و سكولار پایه‌ریزى كرده‌اند كه اعتقاد به خدا و قیامت و وحى در آن وجود ندارد. این كار نه تنها نتیجه نداده، كه امروزه بسیارى از فیلسوفان غربى تصریح مى‌كنند اخلاق منهاى دین مساوى است با بى‌اخلاقى. اگر دین از عرصه اجتماع كنار رود، جایى براى ارزش‌هاى اخلاقى و پاى‌بندى به آنها باقى نخواهد ماند؛ زیرا در این صورت نظام ارزشى از پایه فكرى و منطقى برخوردار نخواهد بود و براى خوب یا بد بودن یك كار نمى‌توان دلیل عقلانى آورد.
بنابراین، در صورتى ما مى‌توانیم یك نظام ارزشى صحیح داشته باشیم كه مبتنى بر بینش‌هاى صحیحى باشد. این بینش‌ها بر پایه‌هایى استوار است كه باید براى ما ثابت و قابل درك گردند. اگر سه اصل توحید، نبوت و معاد، كه جزو اصول دین است، به درستى براى انسان تبیین گردد، آن‌گاه مى‌توان یك نظام ارزشى صحیح را بر پایه این اصول پى‌ریزى كرد.
 
جهت دادن به زندگى در پرتو اعتقاد به معاد
یكى از اصول دین ما، اعتقاد به معاد و جهان آخرت است. این اصل كه روح تعالیم انبیا را شكل مى‌دهد، به صورت‌هاى مختلف در قرآن و احادیث بیان شده است. بخشى از آیات قرآن در زمینه مقایسه بین زندگى دنیا و زندگى آخرت است.
در باب معاد و زندگى پس از مرگ، دو نوع جهان‌بینى وجود دارد؛ یك تلقى مى‌گوید، پس