صفحه ٢٩٤

ناراحت نشود، هر رفتار زشتى ممكن است از او سر بزند. انسان براى این‌كه خجالت بكشد، باید ذاتاً خواهان بى‌عیب و نقص بودن باشد. علاقه به كرامت نفس كه فرعِ حبّ ذات است، لازمه وجود انسان مى‌باشد. از این‌رو، اگر انسان احساس نماید كه برخى از امور با كرامت نفسش منافات دارد، درصدد رفع آنها برمى‌آید. انسان براى این خجالت مى‌كشد كه دوست دارد از هر جهت كامل باشد. علاقه به كرامت نفس و آبرومندى وقتى با رغبت به پوشاندن عیوب از دیگران همراه شد، حالت خجالت براى انسان پدید مى‌آید. اگر خداوند حبّ نفس و حبّ كرامت نفس را در وجود انسان قرار نداده بود، چه بسا هیچ‌گاه انسان دنبال كسب كمالات و فضایل اخلاقى نمى‌رفت.
 
حیاى مطلوب و مصادیق آن
نكته مهمى كه ضرورت دارد در این‌جا به آن اشاره كنیم، این است كه شاید در عرف، مردم چیزى را بسیار بد بدانند، در حالى كه به واقع، عیب نبوده و انسان نباید به سبب داشتن آن خجالت بكشد، یا اگر هم عیب و نقص است، نباید اصرارى بر پوشاندن آن داشته باشد، زیرا افراط در این كار موجب انزوا و محروم ماندن از بركات جامعه مى‌شود. مثلا، كسى كه چشمش معیوب است و قابل اصلاح شدن هم نیست، نباید از این‌كه مبادا دیگران متوجه عیب او بشوند، از حضور در اجتماع خوددارى كند؛ چرا كه در این صورت از بسیارى فضایل و كمالات محروم مى‌گردد. به طور كلى، انسان باید از افراط و تفریط در تمام زمینه‌ها بر حذر باشد. اصرار بر پوشاندن عیوبى مانند نقص عضو، نیز نوعى افراط به حساب مى‌آید و مذموم است.
صفات خوب معمولا بین دو صفت بد در طرف افراط و تفریط قرار مى‌گیرند. براى مثال، ارضاى غریزه جنسى از طریق اختیار نمودن همسرى مشروع و قانونى، عملى پسندیده است، لیكن شهوت‌رانى و یا تن ندادن به ازدواج، هر دو، مذموم و از مصادیق افراط و تفریط در خصوص شهوت جنسى به شمار مى‌آیند. حیاى مطلوب نیز حیایى است كه از افراط و تفریط به دور باشد. یكى از مصادیق حیاى افراطى این است كه انسان به سبب داشتن نقصى در اعضاى بدنش، از حضور در اجتماع خوددارى كند تا مبادا دیگران متوجه نقص اندام وى بشوند. این‌گونه افراط در ستر عیوب انسان را از فعالیت‌هاى اجتماعى باز مى‌دارد. از این‌رو،