صفحه ١٧٩

فرموده است: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى.(1) اگر ـ العیاذ بالله ـ خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را دوست نمى‌داشت، ما چه محبتى نسبت به آنها مى‌داشتیم؟
به هرحال اگر انسان توانست به مقامى برسد كه قلبش سراسر مملو از محبت خداوند شود و ذره‌اى محبت غیر خدا در آن نباشد، آن‌گاه به آن‌جا مى‌رسد كه فرمود: قَلْبُ المؤمنِ عرشُ الرّحمن.(2) این كه فرموده‌اند قلب مؤمن عرش خداوند است، چنین قلبى منظور است، نه هر قلب و دل آلوده و ناپاكى. تا هنگامى كه در انسان آلودگى و محبت دنیا، هوس‌ها، علایق و محبت‌هاى شیطانى وجود دارد خداوند آن را عرش خود قرار نخواهد داد. راه رسیدن به چنان مقامى نیز چنگ زدن به دستگیره محكم الهى، پناه بردن به دامان خداوند و استعانت از ذات اقدس او است.
 
تمسك و اعتصام به خداوند
از جمله تعابیر به كار رفته در ادبیات قرآنى «تمسك به عروة‌الوثقى» است. در آیة‌الكرسى مى‌خوانیم: فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى.(3) در سوره لقمان نیز چنین آمده است: مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى.(4) ترجمه تحت اللفظى «عروة الوثقى» مى‌شود: «مطمئن‌ترین دستگیره». تمسك به عروة‌الووثقى یعنى چنگ زدن به مطمئن‌ترین دستگیره. در این تعبیر دقت و لطافتى نهفته است كه شاید كم‌تر به آن توجه مى‌شود و آن، دقت در این مسأله است كه توجه كنیم اصولا چه وقت انسان به دستگیره‌اى مى‌چسبد و به آن چنگ مى‌زند. در حالت عادى انسان داعى ندارد دستش را به چیزى بگیرد و در آن چنگ بیفكند. دست خود را به چیزى گرفتن و چنگ انداختن در آن در وقتى است كه انسان با خطر سقوط مواجه باشد، وگرنه مادامى كه شرایط عادى است و انسان راحت ایستاده یا نشسته و احساس امنیت مى‌كند، به چیزى چنگ نمى‌زند.
قرآن با تعبیر «عروة‌الوثقى» مى‌خواهد این مطلب را به ما القا كند كه‌اى انسان متذكر باش كه تو هر آن در معرض سقوط هستى، گویى هر لحظه میان زمین و آسمان رهایى، كه اگر به