آنچنان همّى در انسان به وجود مىآورد كه اصلا نمىتواند درباره چیز دیگرى فكر كند. متقابلا افرادى هم هستند كه اصلا نگران حساب و كتاب فردا و نیز به فكر آمرزیده شدن گناهان خود نیستند.
همه انسانها به جز معصومان(علیهم السلام) كم و بیش آلودگىها و گناهانى دارند و از این روى، باید به فكر عذابهایى كه آنها را تهدید مىكند، باشند. مادامى كه ما درگیر امور زندگى خود هستیم وتوجهى به سرنوشت خطرناكى كه سر راهمان وجود دارد نداریم، به این مسایل فكر نمىكنیم. اما اگر با شنیدن آیهاى از قرآن یا خواندن حدیثى و یا گوش دادن به سخن گویندهاى، توجه پیدا كردیم كه چنین خطرى هم وجود دارد و آنگاه درصدد رفع آن برآمدیم و مسایل زندگى ما را به خود مشغول نكرد، این همّ در ما ایجاد شده است. انسانهایى كه داراى مراتب عالى یقین هستند، هیچ وقت غافل نمىشوند و همیشه به این مسایل توجه دارند، اگر چه ممكن است گاهى به دلیل انجام وظایف و تكالیف اجتماعیشان، از توجه آنها اندكى كاسته شود؛ اما ما به دلیل ضعف ایمانمان ممكن است حتى در صورت توجه به اینگونه مسایل، باز هم منافع دنیا از قبیل پست، مقام، منزلت، ثروت و... را بر تأمّل پیرامون عذاب ابدى ترجیح دهیم.
بنابراین مراتب ایمان و باور انسانها متفاوت است. ما در تاریخ به كسانى برمىخوریم كه وقتى پیامبرى، امامى و یا حتى واعظى، نامى از عذاب اخروى مىبرد، اشك از چشمهایشان جارى مىشد و بدنشان به لرزه مىافتاد. ولى بسیارى از ما اینگونه نیستیم؛ یعنى ممكن است دقایقى و یا حتى ساعاتى هم كسى برایمان موعظه كند اما اثر چندانى بر ما نگذارد و حتى هنگام گوشدادن به اینگونه مواعظ نیز به فكر مسایل روزمره زندگى خود باشیم.
عقل انسان و آیندهنگرى
عقل انسان مىگوید اگر خطر جدى در كار است، باید به فكر چاره باشیم. ما كه در امور ساده دنیا همواره نگران خطرهاى احتمالى هستیم و براى رفع آنها اقدام مىكنیم، عاقلانه نیست كه نسبت به مسایلى كه اهمیتش بسیار بیشتر از امور دنیایى است، بىخیال باشیم و چارهاى نیندیشیم. افرادى كه به دنبال كسب منافع و لذایذ مادى هستند، در واقع، به دنبال چیزى هستند كه ارزش چندانى در برابر خطرهایى كه پیشروى آنها است، ندارد و از امورى غافلاند كه اهمیت بسیار زیادى براى آنان دارد. عبارت «فكاك رقبته» كه در این روایت شریف به كار