است كه كسى بخواهد فردى را از مقامش خلع كند و خود جانشین او بشود. چنین كسانى مستحق عذاب خداوند هستند و جایگاه آنها در جهنم خواهد بود: مَنْ غَشَّ اَخاهُ و حَقَّرَهُ و ناواهُ جَعَلَ اللّهُ النّارَ مَأْواهُ.
حسد و آثار فردى و اجتماعى آن
مسأله مهمترى كه در این جا مطرح است و عمومیّت بیشترى دارد، حسد است: مَنْ حَسَدَ مؤمناً اِنماثَ الایمانُ فى قلْبِهِ كما یَنْماثُ المِلْحُ فى الماء؛ كسى كه نسبت به برادر ایمانىاش حسد ورزد، ایمانش از بین مىرود، آنچنان كه نمك در آب حل مىگردد. متأسفانه همه انسانها كم و بیش به این صفت ناپسند مبتلا هستند. طبیعت انسان، به ویژه در سنین كودكى، به گونهاى است كه وقتى شخص دیگرى را كه از نعمتى برخوردار است مشاهده مىكند، نسبت به او حسد مىورزد. اگر انسان در مقام تهذیب برنیاید و خود را اصلاح نكند، این صفت در قلبش ریشه مىدواند و تا او را جهنمى نكند رهایش نمىسازد. آیا انسانى كه به خدا ایمان دارد، باید نسبت به كسى كه داراى نعمتهایى، اعم از نعمتهاى تكوینى، مانند زیبایى و استعداد یا نعمتهاى كسبى، مانند ثروت و مقام مىباشد، صرفاً به این دلیل كه خود از داشتن آنها محروم است، حسد ورزد؟ حسد این است كه چرا او باید از من زیباتر باشد، چرا باید بهتر از من بفهمد و چرا باید پولش از من بیشتر باشد. در واقع شخص حسود با این كار خود مىخواهد بگوید كه چرا خدا این نعمتها را به او داده و به من نداده است!!
حسدورزى به دیگران، نسبت به نعمتهاى خدادادى آنها، در واقع اشكال كردن به كار خدا است. كسى كه نمىخواهد استعداد دیگران از او بیشتر باشد و یا مىگوید چرا خدا دیگرى را از من زیباتر آفریده است ـ حالتى كه شاید در خانمها بیشتر باشد ـ در واقع به خدا اعتراض مىكند. در مورد نعمتهاى كسبى نیز همینگونه است. اگر انسان به مال و ثروت دیگران حسد ورزد، در واقع، به كار خدا اعتراض كرده است؛ زیرا درست است كه این موقعیت و یا ثروت را خود فرد با تلاش و كوشش به دست آورده است، اما این كار هم خارج از تدبیر الهى نبوده و اسباب آن را خداوند فراهم كرده است. آیا اعتراض به كار خداوند، با ایمان سازگارى دارد؟ ایمان به خدا یعنى خدا را حكیم و كار او را مطابق با حكمت دانستن. او است كه به هر شكلى بخواهد مىتواند در ملك خودش تصرف كند. البته تمام تصرفاتى كه