صفحه ٣٠٦

مطلبى كه حضرت در این قسمت به آن اشاره دارند این است كه مى‌فرمایند:و لِكُلِّ شَىْء اساسٌ و اَساسُ الاِْسْلامِ حُبُّنا اَهلَ البیتِ؛ هر چیز پایه‌اى دارد و پایه اسلام، محبت ما اهل‌بیت است.
به عبارتى، اسلام نظیر خانه‌اى است كه پایه و ستون آن خانه، محبت اهل بیت(علیهم السلام)است. یك ساختمان اگر پایه‌هاى محكمى داشته باشد، مى‌تواند سال‌هاى طولانى پا برجا بماند. چنین خانه‌اى در گذر زمان ممكن است ظاهرش كثیف و سیاه و در و دیوارش خراب شود، اما چون پایه‌هایش محكم است، با كمى تعمیر و رنگ و روغن و تزیینات مى‌توان آن را تمیز و مرتب كرد. اما اگر پایه و اساس محكمى نداشته باشد، هرچه هم رنگ و روغن بزنیم فایده‌اى ندارد و با باد و باران یا سیلابى فرو خواهد ریخت. اسلام نیز به حسب این روایت پایه‌اى دارد كه اگر آن پایه محكم و پابرجا باشد بناى اسلام فرد و جامعه هم باقى خواهد ماند؛ هرچند ممكن است در معرض حوادث و آفاتى واقع شود و ظاهرش آسیب‌هایى ببیند.
آنچه در این‌جا مهم است تحقیق و تبیین این مطلب است كه چرا محبت اهل بیت(علیهم السلام)پایه و اساس اسلام است؟ این مسأله یك مقام اثبات دارد و یك مقام ثبوت. مقام اثبات یعنى این‌كه چه آیه و روایت و دلیلى بر این مطلب وجود دارد؛ مثلا خود همین روایت یك مستند و دلیل است بر این‌كه اساس اسلام محبت اهل بیت(علیهم السلام) است. هم‌چنین آیات و روایات دیگرى در این زمینه وجود دارد. اما مقام ثبوت یعنى تبیین این مسأله كه اصولا چگونه است كه اساس اسلام محبت اهل بیت(علیهم السلام) است. چرا اگر محبت و ارادت به اهل بیت(علیهم السلام) نباشد پایه دین انسان سست و نامطمئن است؟
از دو مقام ثبوت و اثبات، آنچه در این‌جا بیشتر مد نظر ما است مقام ثبوت است. آنچه مهم است این است كه صرف‌نظر از ادله‌اى كه این مسأله را «اثبات» مى‌كند، از نظر «ثبوتى» اصولا چرا و چگونه چنین رابطه‌اى بین اسلام و محبت اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد؟
 
تبیین رابطه دین با محبت اهل بیت(علیهم السلام)
اصولا دین براى ایجاد رابطه بین انسان و خدا آمده است. ارتباط انسان با خدا نیز حداقل تحت تأثیر دو عامل شكل مى‌گیرد: یكى عامل شناختى و معرفتى، و دیگرى عامل عاطفى. ابتدا انسان نسبت به این‌كه این عالم آفریدگار و خدایى دارد شناخت پیدا مى‌كند؛ نسبت به این‌كه این جهان ولى‌نعمتى دارد كه تمام نعمت‌هاى انسان از او است. پس از این و در مرحله