داستان از این قرار است كه روزى حضرت عیسى(علیه السلام) از حواریون خود سؤال كردند، اگر شما در جایى ببینید یكى از دوستان و برادرانتان هنگام خواب لباسش كنار رفته و مقدارى از عورتش ظاهر شده است، آیا سعى مىكنید كه او را بپوشانید و یا اینكه عورتش را بیشتر مكشوف مىسازید؟ آنها در پاسخ گفتند: روشن است، سعى مىكنیم عورتش را بپوشانیم. حضرت فرمودند: خیر، شما این كار را نمىكنید، بلكه همه آن را نمایان مىكنید. آنها از این سخن حضرت عیسى(علیه السلام) تعجب كردند، اما متوجه شدند كه در این پرسش و پاسخ سرّى نهفته است. حضرت عیسى(علیه السلام) با این كار مىخواستند به یاران و شاگردانشان بفهمانند كه حق مؤمن بر مؤمن این است كه عیب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نكند، بلكه اگر مىتواند پردهپوشى هم بكند تا آبرویش محفوظ بماند.
بنابراین اگر انسان كار بدى از كسى سراغ دارد نه تنها نباید از او غیبت كند و بدى او را براى دیگران بازگو نماید، بلكه باید سعى كند كه این عیب مكشوف نشود و مكتوم باقى بماند؛ یعنى خطایى كه از او سر زده در بین مردم و مسلمانها زبان به زبان پخش نگردد.
البته مسأله امر به معروف و نهى از منكر، موعظه و ارشادكردن وظیفه دیگرى است كه شرایط خاص خودش را دارد. در هر حال اگر ما واقعاً مىخواهیم عیب كسى را برطرف نماییم، باید در خلوت و آن هم به گونهاى كه متوجه نشود ما عیبش را مىدانیم، وى را نصیحت و ارشاد كنیم.
مبارزه با خواهشهاى نفسانى
انسان براى دستیابى به اهداف مادى و معنوى خود، به اسباب و وسایلى نیاز دارد. این اسباب و وسایل دو گونهاند: یا ایجابى و ثبوتىاند یا سلبى و عدمى. بدیهى است در بیشتر اوقات براى نیل به مقصود، «انجام» برخى از كارها ضرورى است. براى مثال، انسان گرسنهاى كه مىخواهد خود را سیر كند، باید اسباب و وسایل غذاخوردن را مهیا سازد و یا شخص جاهلى كه مىخواهد عالم شود، باید مقدمات درس خواندن را فراهم آورد. اما به ندرت اتفاق مىافتد كه ما انسانها براى رسیدن به هدفى، خود را مجبور به «ترك» فعلى نماییم. به عبارت دیگر، اسباب سلبى و شرایط عدمى در مقایسه با امور ایجابى و ثبوتى، در نزد ما از اهمیت كمترى براى رسیدن به هدف برخوردارند. مثلا، براى دستیابى به كمالات معنوى، بیشتر به واجبات و مستحبات مبادرت مىكنیم تا تركِ مكروهات و محرمات.