نمىتواند رنج و گرفتارىها را از خود دور كند، بلكه چه بسا به انواع بیمارىهاى جسمى و روحى و روانى نیز مبتلا مىگردد.
بشر تا به حال نتوانسته است راه حلى اساسى براى مقابله با سختىها و گرفتارىها بیابد. حاصل همه آموزههاى روانشناختى این است كه انسانها را وادار كند تا بپذیرند كه زندگى همین است و باید با آن ساخت. البته این تلقینات تا اندازهاى مؤثر واقع شده است، اما هرگز نتوانسته ریشه گرفتارىها را از بین ببرد.
رهایى از مشكلات دنیا در پرتو عمل به آموزههاى دینى
دین نسخهاى را تجویز مىكند كه انسان مىتواند از طریق عمل به آن از ناملایمات زندگى دنیا رهایى یابد. اگر انسان این معرفت و بینش را پیدا كند كه نعمتهایى كه در اختیار دارد از آنِ او نیست، بلكه امانتى است كه خداوند به او عطا كرده، هرگز در صورت از دست دادن آنها ناراحت نمىشود. به راستى اگر یكى از دوستانتان كتابى را براى یك شب به امانت در اختیار شما بگذارد و بعد پس بگیرد، شما غصهدار مىشوید؟ انسان باید باور كند كه آنچه در این دنیا است از آن خدا است و به امانت در اختیار او گذاشته شده تا از آنها استفاده كند، هر زمان هم كه حكمت خدا اقتضا كرد آن را پس مىگیرد. بنابراین، دركِ این مطلب كه نعمتهاى دنیایى از آن خدا است، موجب راحتى انسان مىشود. بدیهى است كه فرد ملحد و كسى كه خدا را قبول ندارد، نمىتواند این اعتقاد را داشته باشد. این باور و اعتقاد تنها در سایه دین تحقق پیدا مىكند و انسان باید خداشناس باشد تا بتواند از این دارو، كه همانا معرفت و ایمان است، استفاده نماید.
نكته دیگر این است كه نعمتهاى خدا بیهوده و عبث در اختیار ما قرار داده نشده است. خداوند براى آزمایش بندگان خود، نعمتهایى را در اختیار آنان قرار داده است تا اولا ببیند آیا قدر این نعمتهاى الهى را مىدانند، و ثانیاً آیا در صورت باز پس گرفتن آنها، صبر پیشه مىسازند یا بىتابى مىكنند.
دین به ما مىآموزد كه اگر صبر كردید و شكر نعمت الهى را به جا آوردید، سعادت ابدى خواهید داشت؛ چرا كه انسان با این كار، موجبات كمال معنوى خود را فراهم مىسازد. كسى كه این معرفت را داشته باشد، از همه حوادث عالم استقبال مىكند؛ زیرا مىداند آنها وسایل رشد و تكامل ابدى او خواهند بود.