مىشود كه خواستهاش تأمین شود. اما خواستههاى افراد یكسان نیست و شادى افراد با یكدیگر تفاوت دارد؛ براى مثال، وقتى شما مىخواهید كودك خردسالتان را شاد كنید ممكن است زمانى این كار را با دادن خوراكى و یا اسباببازى انجام دهید، و وقتى كودك مقدارى بزرگتر شد، برایش قصه و داستان تعریف كنید. اینها انواع شادى كودكانه است كه با خوردن، بازى كردن، شنیدن داستانهاى خندهدار و نظایر آنها حاصل مىشود. اما در سنین جوانى، كسانى كه رشد طبیعى و معقولى دارند و ابعاد روانى آنان رشد پیدا كرده است، دیگر به این چیزها چندان شاد نمىشوند. انسان در جوانى خواستههاى دیگرى دارد؛ به جز خواستههایى كه مربوط به جهات بدنى مىشود، از نظر روانى هم خواستههایى دارد. جـوان دلش مىخواهد شخصیت و احترام داشته باشد. از دوره نوجوانى این خواست در فرد شكوفا مىشود و البته گاهى هم حالت بسیار افراطى پیدا مىكند؛ مثلا گاهى پرخاشگرى جوان براى این است كه مىخواهد شخصیت خودش را نشان دهد. انسان در هر سنى به طور طبیعى خواستههایى دارد كه اگر تأمین گردد شاد مىشود. البته برخى خواستههایى هم وجود دارد كه در طول زندگى ادامه دارد؛ مانند نیازهایى كه انسان به خوراك، مسكن و... دارد.
شادى مطلوب در نظر اسلام
اكنون با توجه به نكتههایى كه بیان گردید، باید ببینیم كه آیا شادى از نظر اسلام امرى مطلوب است یا نامطلوب؟ در پاسخ باید بگوییم هر نوع شادى كه در جهت كمال معنوى باشد مطلوب است. اگر شما بخواهید كسى را كه آنقدر روحش تعالى پیدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرساییدن به آستان الهى شاد نمىشود شاد كنید، مسلّماً باید زمینهاى را فراهم كنید كه او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد(علیه السلام)در یكى از مناجاتهایش عرض مىكند: وَ اسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ اُنْسِك؛(1) از هر لذتى كه از غیر اُنس با تو بردم استغفار مىكنم، هر سرورى كه جز از لقاى تو حاصل شود، براى من گناه است، از چنین شادمانى به تو پناه مىبرم. كسانى آنچنان اوج پیدا مىكنند كه جز در اثر اُنس با خدا و مناجات با او و نهایتاً لقاى الهى به چیزى شاد نمىشوند، اگر انسان بخواهد چنین كسانى را شاد نماید، باید كارى كند كه مزاحمتها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در این مسیر پیشرفت كنند. چنین شادیى است كه ارزش
پندهاى امام صادق(علیه السلام) به رهجویان صادق
شادى از دیدگاه اسلام