یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.(1) این آیه درباره قارون است كه به واسطه نعمتهاى دنیایى، به خود مىبالید و بسیار مغرور بود. بنىاسرائیل براى نصحیت او به نزدش آمدند و گفتند: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ؛ خیلى سرمستى نكن، خدا فرحین را دوست نمىدارد. معمولا در ادبیات فارسى تعبیر «سرمستى» براى اینگونه سرورها و فرحهاى افراطى به كار مىرود. اینگونه شادىها مسلّماً نامطلوب است؛ زیرا نه تنها كمكى به حركت تكاملى انسان نمىكند، بلكه انسان را در دام شیطان مىاندازد، او را غافل و مغرور ساخته از وظایف و تكالیفش باز مىدارد و موجب مىشود كه به دیگران فخر بفروشد. در بعضى از آیات قرآنى هم اشاره شده است كه كسانى كه در دنیا خیلى سرور داشتند، وضعشان در آخرت خیلى خوب نیست: إِنَّهُ كانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛(2)در وصف جهنمیان مىفرماید، آنها كسانى هستند كه در دنیا خوشگذرانى كرده و زندگى را به شادى و سرمستى مىگذراندند.
حزن مطلوب
در مقابل، حزنى كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسؤولیتهاى شرعى و اجتماعىاش كند، حزنى مطلوب است؛ حزن از اینكه چرا در انجام تكالیف كوتاهى كردهایم. انسان عاقلى كه مرتكب گناهى شده، اگر متوجه شود این عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حالى كه مىتوانست با انجام دادن كار دیگرى سعادت دنیا و آخرت را كسب كند، محزون مىشود. اینگونه حزنها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است، اما اگر به حدى برسد كه انسان را از كار و زندگى باز دارد و باعث شود كه فرد تكالیف شرعى خود را نتواند انجام دهد، هیچ فایدهاى ندارد. غم و غصهاى كه موجب شود انسان در زندگى نتواند درس بخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و سایر فعالیتهاى مطلوب دینى را انجام دهد، چه فایدهاى دارد؟ بنابراین مرتبهاى از حزن هم مىتواند مطلوب باشد؛ و آن زمانى است كه انسان را وادار به جبران گذشته نماید و تكالیف و كارهاى خیرى كه باعث سعادت آخرت او مىشوند انجام دهد.
شادى در گرو تأمین خواست افراد
نكته سومى كه باید در نظر داشت این است كه سرور و شادى براى هر كسى وقتى حاصل