سمینارهایى برپا گردید و مقالاتى نیز در این زمینهها به رشته تحریر درآمد. البته كسانى هم از این شرایط سوءاستفادههایى كردند؛ یعنى به اسم دلسوزى ولى با انگیزههایى دیگر، كه خدا مىداند، كارهایى كردند و بحثهایى انجام دادند كه معنایش این بود كه یا باید دین را بپذیریم یا پیشرفت اقتصادى را. آنها این مسأله را مطرح كردند كه اصلا دین با پیشرفت و توسعه اقتصادى سازگار نیست؛ دین دعوت به زهد و قناعت و دورى از دنیا مىكند، پس اگر انقلاب، انقلاب اسلامى است نباید سخنى از توسعه به میان آید!
اما آیا به راستى اسلام گفته كه نباید ثروت دنیا در دست مسلمانها باشد؟! آیا در اسلام چنین بینشى وجود دارد كه هر كس مجموعهاى از نعمتهاى خدا در دستش باشد از نظر اسلام مذموم است؟! حال آنكه در قرآن كریم، سخن حضرت سلیمان(علیه السلام)آمده كه در یكى از دعاهایش خطاب به پروردگار عرض مىكند: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْكاً لا یَنْبَغِی لِأَحَد مِنْ بَعْدِی؛(1) بارالها به لطف و كرمت از خطاى من درگذر و مرا ملك و سلطنتى عطا فرما كه پس از من احدى لایق آن نباشد. البته یهود و نصارا، حضرت سلیمان(علیه السلام) را پیامبر نمىدانند، ولى از دید ما مسلمانان، آن حضرت یكى از پیغمبران بزرگ الهى است. اگر داشتن ثروت و بهرهمندى از نعمتهاى خدادادى مذموم مىبود، قرآن كریم از حضرت سلیمان(علیه السلام) كه نعمتهاى فراوانى در اختیارش بود این مقدار ستایش نمىكرد. از جمله نعمتهایى كه خداوند به حضرت سلیمان(علیه السلام)عطا فرمود این بود كه باد، جن، وحوش و شیاطین را مسخّر او گردانید. آن حضرت كاخهایى از جنس بلور داشت كه شاید امروز هم در جهان نمونهاش وجود نداشته باشد؛ به طورى كه وقتى ملكه سبا، بلقیس، وارد كاخ او شد به گمان اینكه باید از نهر آب عبور كند لباسهایش را جمع كرد. حضرت سلیمان(علیه السلام) به او گفت: إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ؛(2) این قصرى است از آبگینه صاف. حضرت سلیمان(علیه السلام)چنین كاخى داشت و نعمتهاى فراوان دیگرى كه در قرآن به برخى از آنها اشاره شده است.
در سیره و احوالات پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، حتى زاهدترین امامان(علیهم السلام)، آمده است كه آن بزرگواران سالى دهها برده آزاد مىكردند. برده آزاد كردن كار آسانى نیست. درست است كه امروز بردهاى نیست تا قیمت آن در بازار معلوم شود، ولى اجمالا قیمت و ارزش یك