صفحه ١٠٣

در آیه 16 سوره طه مى خوانیم: «(فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لّاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى)؛ پس مبادا کسى که به آن (قیامت) ایمان ندارد و از هوس هاى خویش پیروى مى کند، تو را از آن بازدارد، که هلاک خواهى شد!».
در این جا هم هواى نفس مانع پذیرش حق شده است.
2. حبّ مقام و مال؛ پیامبران یکى پس از دیگرى مبعوث مى شدند و هرکدام با ادلّه متقن و معجزات روشن و انکارناشدنى، مردم را به یکتاپرستى دعوت مى کردند. امّا فرعون ها و نمرودها و مانند آن ها دعوت پیامبران را نمى پذیرفتند؛ چون مانع جاه و مقام و ثروت نامشروع آن ها بود. و لذا حبّ دنیا سرآمد تمام گناهان شمرده شده است.(1)
3. تعصّب هاى بى جا؛ یکى دیگر از موانع رسیدن به حق، تعصّب هاى خشک وبى جاست؛ تعصّبات خشک و کور و کر که هیچ مبناى معقولى ندارد. چنین انسان هایى همه حقایق را مى بینند، ولى بهانه تراشى مى کنند.
در آیات 91 تا 93 سوره اسراء نمونه هایى از این تعصّبات و بهانه جویى ها بیان شده است. مشرکان به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) گفتند:
«ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم تا این که چشمه جوشانى از این سرزمین (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى. یا باغى از نخل و انگور از آنِ تو باشد؛ ونهرها در لابه لاى آن جارى کنى، یا قطعات (سنگ هاى) آسمان را ـ آن چنان که مى پندارى ـ بر سر ما فرود آرى، یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاورى، یا براى تو خانه اى پرنقش و نگار از طلا باشد، یا به آسمان بالا روى، حتّى اگر به آسمان روى ایمان نمى آوریم، مگر آن که نامه اى بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم!».
غیر از مورد اوّل، بقیّه تقاضاهاى آن ها سودى برایشان نداشت؛ بلکه صرفآ بهانه جویى بود. راستى اگر با تقاضاى آن ها موافقت و قطعات سنگ از آسمان