صفحه ٢٠٧

«وَإِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا اَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَئْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمْ النَبىَّ يَقُولُونَ اِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَما هِىَ بِعَوْرَة اِنْ يُريدُونَ اِلاّ فِراراً.»(1)
[در آن وقت گروهى از منافقان گفتند اى اهل مدينه شما را جاى درنگ نيست (و همگى كشته خواهيد شد) برگرديد و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مى خواستند كه در شهر بمانند و مى گفتند: خانه هاى ما در خطر است در حالى كه خانه هاشان در خطر نبود و جز فرار قصدى نداشتند].
آيات فوق و آيات فراوان ديگرى با بيانات مختلف به ذكر بهانه جويى ها و خوددارى از شركت در جنگ پرداخته است؛ ولى، در واقع آنچه كه منشأ انحراف و انحطاط ايشان مى شد، روح راحت طلبى و دلبستگى شان به لذّتهاى آنى و زودگذر بود و علاج اين بيمارى تقويت معرفت و ايمانشان بود تا بدانند كه اين لذّتها زودگذر و ناپايدار است و در مقابل آنها لذايذ اخروى بهتر و پايدارتر خواهد بود.
اينان اگر ايمانشان را تقويت و معرفتشان را تكميل مى كردند و در اين زمينه فكر محاسبه و مقايسه دقيقى انجام مى دادند تنبلى، سستى و راحت طلبى را به ضرر خود تشخيص داده خود را به زحمت و تلاش وا مى داشتند.
ولى اشكال كار در اينجا است كه چنين اشخاصى حتى زحمت فكر كردن در اين موضوع را هم به خودشان نمى دهند و همين كه دلشان مى خواهد از اين لذّتها استفاده كنند، توجّهشان معطوف به آنها و بطور كلّى غرق در آنها مى شوند و هيچ چيز ديگرى برايشان مطرح نيست.

ديدگاه قرآن درباره التذاذ
قرآن كريم اصل التذاذ را بد نمى داند، صريحاً در بعضى از آيات آن را تجويز كرده