صفحه ٨٩

ولى (غرق در اوهام و تخيلات) به بازى (خود) سرگرم شوند و دلهاشان (به امور پست مادى و دنيوى) مشغول باشد].
در هر يك از سه آيه فوق، واژه اى هست كه با بحث ما ارتباط پيدا مى كند: در آيه نخست، واژه غفلت به كار رفته، در آيه دوّم جمله «و هم يلعبون» و در آيه سوم «لاهية قلوبهم».
آيات فوق، نمونه هائى از آن آيات هستند كه در بالا گفتيم: غفلت را منشأ فساد و تباهى انسان دانسته اند. طبعاً، از همين آيات نيز مى توان دريافت كه آنچه در نقطه مقابل غفلت واقع مى شود؛ يعنى، توجّه و التفات و آگاهى، نيز مايه سعادت انسان خواهد بود.
البته، لفظى كه به طور كامل محتوى مفهوم مورد نظر ما در مقابل مفهوم غفلت باشد، نمى توان، بطور قطع، مشخّص ساخت؛ ولى، شايد بتوان گفت: جامع تر از همه الفاظى كه چنين محتوائى دارند همان واژه «ذكر» است كه به معنى آگاهى و هشيارى به كار مى رود.
كلمه «ذكر» گاهى در مقابل نسيان واقع مى شود كه در اينصورت، به معنى فراموش نكردن و ادامه توجّه است و گاهى نيز به معنى يادآورى خواهد بود؛ يعنى، توجهى كه پس از نسيان و فراموشى بر انسان عارض مى شود؛ چنانكه، خود غفلت نيز اعمّ است و شامل دو نوع غفلت مى شود چه غفلت اصلى و ابتدائى و چه غفلتى كه پس از ذكر و آگاهى و توجّه و پس از زدوده شدن غفلت ابتدائى مجدّداً عارض بر انسان مى شود.

علم به نفس و توجه به نفس
اكنون، براى توضيح بيشتر مطلب مورد بحث و مشخّص شدن ارتباط آن با مدلى كه براى بررسى ساختمان روانى انسان ارائه كرديم بايد بگوئيم: اصولا، نفس در