صفحه ١٣٠

اخلاق و قدرت طلبى
قدرت طلبى از آن جهت كه يك ميل فطرى است، در حوزه ارزشهاى اخلاقى قرار نمى گيرد. چنانكه ساير كششهاى طبيعى نيز از آن جهت كه غير اختيارى هستند متصّف به حُسن و قُبح اخلاقى نمى شوند. البته، از آن جهت كه كمالى است براى انسان يا وسيله اى است براى تكامل وى از نظر وجودى و به اصطلاح فلسفى خير است كه اين ربطى به اصطلاح اخلاقى آن ندارد؛ چرا كه، اصولا، وجود فطرى و تكوينى اين نوع گرايشها خارج از اختيار و در نتيجه خارج از حوزه اخلاق بوده از بار مثبت يا منفى ارزش اخلاقى بى بهره خواهد بود.
قدرت طلبى در جايى با اخلاق ارتباط پيدا مى كند كه منشأ انجام نوعى رفتار اختيارى شود و به صورت اعمال قدرت يا كسب قدرت در اعمال اختيارى انسان ظهور و بروز داشته باشد و در اين صورت است كه متصّف به حُسن و قُبح مى شود.

شرايط فعّال شدن قدرت طلبى در انسان
نكته ديگرى در اينجا قابل ذكر است كه: اين ميل گرچه در درون انسان هست و شايد از آغاز پيدايش روح و اوان تعلّق آن به بدن اين گرايش همراه انسان باشد؛ ولى، بايد توجّه داشت كه اين ميل فطرى وقتى در انسان فعّال مى شود كه توأم با احساس عجز و نياز باشد و به عبارتى ميل به كسب قدرت، در هنگامى انسان را وادار به تلاش و عمل مى كند كه بداند فاقد يك نوع قدرتى است كه بدان نياز دارد و به عبارت ديگر قدرتى مطلوب را در خارج بشناسد و بداند كه خودش از آن قدرت شناخته شده بهره اى ندارد. پس توجّه به عجز و توجّه به نياز نسبت به قدرتى كه نسبت به آن علم و معرفت پيدا كرده است، منشأ فعّال شدن اين ميل طبيعى يعنى قدرت طلبى در انسان خواهد بود و انسان را وادار به تلاش و كوشش و جستجوى قدرت خواهد كرد.