صفحه ٣١٧

فرزندانشان كه صالح اند در بهشت و باغهايى كه بهترين جاى زندگى است و از قبل به آنان وعده داده بودى].
بديهى است كه منظور، در اين آيه نيز، همانند آيه قبل، همراه بودن آنان است هرچند كه در اين آيه از واژه الحاق استفاده نشده.
از مجموعه اين آيات استفاده مى شود كه داشتن مال و فرزند، خود به خود، ارزش منفى ندارد و هدف اسلام اين نيست كه انسان در دنيا بدون فرزند و تنها در بيغوله اى زندگى كند و يا دست از كار و تلاش براى تحصيل مال و معاش بردارد.

فرزنددوستى و فطرت
بر اساس شواهدى مى توان گفت كه فرزنددوستى يك ميل فطرى است. البته، مردم انگيزه هاى متفاوتى در جهت تقويت اين ميل فطرى دارند: در جوامع عشيره اى، فرزند منشأ قدرت بيشتر انسان مى شود. در مورد بعضى از مردم ديگر، فرزند را براى كمك به هنگام پيرى و درماندگى دوست مى دارند و سرانجام، انگيزه ديگر اين است كه فرزند را، دنباله وجود خود تلقّى مى كنند، يعنى، شخص وقتى توجّه پيدا مى كند كه زندگى اش ابدى نيست و سرانجام، مى ميرد، وجود فرزند را در واقع، مرتبه ضعيف ترى از وجود خود تلقّى مى كند و بقاى فرزند را پس از مرگ خود، بقاى خويش مى شمارد و اين فكر مايه آرامش او خواهد شد. البته، در وراى همه اين انگيزه هاى مختلف كه نام برديم، يك ميل اصيل و مستقل فطرى به داشتن فرزند نيز در نهاد انسان وجود دارد و به نظر ما، اين خود، تفاوت روشنى است ميان دو انگيزه مال دوستى و فرزنددوستى: علاقه به مال، اصيل نيست؛ بلكه به عنوان وسيله اى براى تأمين ساير نيازمنديها، مطلوب است، اما فرزند را مى توان گفت: اصالتاً، مطلوب است و خواست مستقل فطرى به آن تعلّق مى گيرد.
از اينجا است كه مى بينيم كسانى كه از داشتن فرزند، محرومند، آرام و قرار