صفحه ١٧٧

رابطه زندگى دنيا با زندگى آخرت
اگر كسى اين حقيقت را شناخت كه زندگى در دنيا مقدّمه زندگى در آخرت است و سعادت آخرت را به وسيله كار و تلاش در دنيا مى توان به دست آورد و متوجّه شد كه لحظات كوتاهى كه در اين عالم، خداى متعال در اختيار انسان قرار داده است، در واقع، كليد يافتن گنجهاى اخروى و ابدى او خواهد بود، چنين شخصى با چنين شناختى، دنيا و زندگى دنيا را به جاى خود مى شناسد و مى فهمد كه زندگى در اين عالم نه تنها ارزش منفى ندارد، بلكه مثل زندگى اخروى، از ارزش مثبت نيز برخوردار است، با اين تفاوت كه ارزش آن ذاتى و بالاصالة نيست بلكه، از ارزش مقدمى و مطلوبيّت غيرى برخوردار است.
انسان به دنبال چنين شناختى، نه تنها نسبت به زندگى دنيا دشمنى ندارد و آن را بطور كلّى نفى نمى كند بلكه نسبت به آن علاقه مند نيز خواهد شد. زيرا، پس از شناختن موقعيّت زندگى دنيا و نقشى كه نسبت به زندگى آخرت دارد، پى به اين حقيقت مى برد كه هر چه در دنيا بيشتر بماند مى تواند تكامل بيشترى پيدا كند، اعمال صالح و كارهاى شايسته بيشترى انجام دهد و در نتيجه، به مقامات بالاترى در آخرت نايل گردد.
آن دسته از روايات يا دعاهايى كه از امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين رسيده و حكايت دارند از آن كه آنان از خداوند بزرگ، طول عمر خود را مسئلت مى كردند، براساس همين بينش و برداشتى است كه در بالا ارائه گرديد. آنان مى دانستند و به ديگران هم مى آموختند كه زندگى دنيا مى تواند وسيله اى باشد براى كسب سعادت اخروى و تعابيرى مثل «الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الاخِرَة.»(1) [دنيا به منزله زمين كشت و زرع نسبت به آخرت است.] كه در روايات ما آمده، به همين حقيقت اشاره دارد كه انسان بايد در دنيا كار بكند تا بتواند در آخرت به سعادت ابدى نايل شود.