رابطه زندگى دنيا با زندگى آخرت
اگر كسى اين حقيقت را شناخت كه زندگى در دنيا مقدّمه زندگى در آخرت است و سعادت آخرت را به وسيله كار و تلاش در دنيا مى توان به دست آورد و متوجّه شد كه لحظات كوتاهى كه در اين عالم، خداى متعال در اختيار انسان قرار داده است، در واقع، كليد يافتن گنجهاى اخروى و ابدى او خواهد بود، چنين شخصى با چنين شناختى، دنيا و زندگى دنيا را به جاى خود مى شناسد و مى فهمد كه زندگى در اين عالم نه تنها ارزش منفى ندارد، بلكه مثل زندگى اخروى، از ارزش مثبت نيز برخوردار است، با اين تفاوت كه ارزش آن ذاتى و بالاصالة نيست بلكه، از ارزش مقدمى و مطلوبيّت غيرى برخوردار است.
انسان به دنبال چنين شناختى، نه تنها نسبت به زندگى دنيا دشمنى ندارد و آن را بطور كلّى نفى نمى كند بلكه نسبت به آن علاقه مند نيز خواهد شد. زيرا، پس از شناختن موقعيّت زندگى دنيا و نقشى كه نسبت به زندگى آخرت دارد، پى به اين حقيقت مى برد كه هر چه در دنيا بيشتر بماند مى تواند تكامل بيشترى پيدا كند، اعمال صالح و كارهاى شايسته بيشترى انجام دهد و در نتيجه، به مقامات بالاترى در آخرت نايل گردد.
آن دسته از روايات يا دعاهايى كه از امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين رسيده و حكايت دارند از آن كه آنان از خداوند بزرگ، طول عمر خود را مسئلت مى كردند، براساس همين بينش و برداشتى است كه در بالا ارائه گرديد. آنان مى دانستند و به ديگران هم مى آموختند كه زندگى دنيا مى تواند وسيله اى باشد براى كسب سعادت اخروى و تعابيرى مثل «الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الاخِرَة.»(1) [دنيا به منزله زمين كشت و زرع نسبت به آخرت است.] كه در روايات ما آمده، به همين حقيقت اشاره دارد كه انسان بايد در دنيا كار بكند تا بتواند در آخرت به سعادت ابدى نايل شود.
اخلاق در قرآن ج2
ميل به بقا و جاودانگى