صفحه ٣٣٤

نوسان در عواطف طبيعى
اين رشته از عواطف، كه به طور طبيعى بين انسانها وجود دارد، در همه مواردش يكسان نيست، بلكه، به تناسب دورى و نزديكى نسبت خويشاوندى، از شدت و ضعف برخوردار است. نسبت به فرزند و والدين كه از هر كسى به انسان نزديكترند، اين عاطفه، قوى تر و شديدتر است؛ ولى، هر چه كه اين نسبت دورتر باشد، اين رابطه عاطفى نيز ضعيفتر مى شود تا به پايين ترين و ضعيفترين رابطه عاطفى طبيعى اوّلى مى رسيم كه نسبت به هر انسانى از هر نژادى كه باشد و هر قدر هم از ما دور باشد، مى توانيم آن را در خود احساس كنيم.
اين عاطفه در وسيعترين سطحش كه به هر انسانى تعلّق دارد، خيلى ضعيف و كم رنگ است، ولى، در بعضى شرايط استثنايى، مثل اين كه مدّتى در بيابانى تنها و سرگردان باشد و هيچ انسانى را نديده باشد. به روشنى مورد توجه قرار مى گيرد و اگر چشمش به يك انسان بيفتد، هر چند هيچ سود و منفعتى هم در بين نيست و رابطه خويشاوندى ويژه اى وجود ندارد، مثل اين است كه گمشده خود را يافته است و به سرعت با او انس خواهد گرفت.

عواطف منفى
در اينجا سؤال اين است كه آيا همانطور كه عاطفه طبيعى مثبت داريم، عاطفه طبيعى منفى هم وجود دارد؟ و آيا بدون وجود علّت خارجى، انسان نسبت به انسان يا انسانهاى ديگر احساس نفرت مى كند؟
در پاسخ بايد بگوييم: وجود عاطفه منفى طبيعى در انسان، قابل اثبات نيست و نمى توان گفت: همانگونه كه يك عاطفه مثبت طبيعى بين پدر و فرزند هست، يك عاطفه طبيعى منفى هم در انسان، نسبت به بعضى از انسانهاى ديگر وجود دارد. زيرا، نه تجربه وجود آن را اثبات مى كند و نه از قرآن كريم مى توان به وجود آن پى برد.