صفحه ٣٣٥

البته، در عواطف ثانوى، هم نوع منفى وجود دارد و هم مثبت. زيرا، عواطف ثانوى، غير مستقيم و تحت تأثير عوامل خارجى در روان انسان به وجود مى آيند و عوامل مختلف، منشأ تحقق عواطف مختلف هستند: برخى از عوامل، عواطف مثبت را پديد مى آورند و عوامل ديگرى، عواطف منفى و كدورت و نفرت، دشمنى و كينه را ايجاد مى كنند.
ريشه و اساس عواطف ثانوى باز مى گردد به اين كه شخص ديگرى واسطه دستيابى به يكى از مطلوبهاى انسان و يا عامل از دست دادن آن بشود كه در نتيجه، عواطف ثانوى مثبت و منفى در روان انسان تحقّق خواهد يافت. مثلا، انسان علم را دوست مى دارد، غذا و پوشاك و مسكن مى خواهد، پول و مال را، غير مستقيم و براى تحصيل نيازهاى ابتدايى چون غذا و پوشاك، مطلوب مى داند؛ حال، اگر شخص ديگرى اينها را در اختيار او بگذارد و واسطه تحصيل اين مطلوبهاى انسان شود، مورد محّبت و عواطف مثبت انسان قرار خواهد گرفت.
برعكس، اگر كسى سبب محروم شدن انسان از يكى از مطلوبها و ارزشهاى نامبرده شود، او كه واسطه از دست دادن مطلوبهاى انسان شده است، مورد نوعى عاطفه منفى انسان قرار خواهد گرفت.

آثار متنوّع عواطف
آيا اثر عواطف، به لذّت از ديدن و ملاقات يا بودن و مصاحبت با شخص ديگر منحصر است و يا علاوه بر آن، آثار ديگرى نيز دارد؟
در پاسخ مى گوييم: آثار عواطف، منحصر در آثار نامبرده نيست. گاهى مى شود كه انسان، در حال عادى، از ملاقات يا مصاحبت شخصى هيچگونه لذّت نمى برد؛ مع الوصف، اثر ديگرى از وجود عاطفه نسبت به او خبر مى دهد. زيرا، همين شخصى كه در حال عادى، عاطفه اى نسبت به او احساس نمى كنيم، همين كه بيمار شود يا