صفحه ٣٣٦

مشكل ديگرى برايش پيش بيايد، در خود، نسبت به او احساس همدردى مى كنيم و از رنج او رنج مى بريم و با كمال ميل حاضريم در حدّ توان به او كمك كنيم. بالطبع، اين هم اثر ديگرى است كه وجود مرتبه ديگرى از عواطف انسانى را نشان مى دهد.
اين يك حسّ همدردى است كه در انسان، نسبت به انسانهاى ديگر و يا حيوانات وجود دارد. وقتى انسان مى داند موجود ديگرى داراى شعور است و رنج و لذّت را درك مى كند، در هنگام گرفتارى، خودش را به جاى او مى گذارد و از ناراحتى او رنج مى برد و به كمك و مساعدت او اقدام خواهد كرد.
اين هم يك ميل طبيعى و يك عاطفه خدادادى است و ممكن بود خدا انسان را طورى بيافريند كه هرچند ديگران را هم دوست بدارد ولى، از رنج و ناراحتى آنان متأثّر و ناراحت نشود.
ولى، خداوند حالت دلسوزى و ترحّم را به انسان داده و او نسبت به انسانها و حيوانات صدمه ديده، اين حالت را در خود احساس مى كند، با اين تفاوت كه اين عاطفه، با درك و شعور موجودى كه مورد عواطف او هستند، رابطه خاصّى دارد و از اين روست كه اين عاطفه نسبت به انسان، بيشتر از حيوانات است و در بين حيوانات هم، نسبت به هر حيوانى كه درك و شعورش بيشتر باشد، عاطفه انسان نسبت به آن بيشتر است و هر چه كه حيات در آنها ضعيف تر باشد، عاطفه ترحّم و دلسوزى انسان، نسبت به آن، كمتر خواهد بود، تا برسد به حيواناتى كه ضعيف ترين مراتب حيات را دارند و انسان كمترين عاطفه را نسبت به آنها در خود احساس مى كند.
حيواناتى كه يك نوع احساس متقابل، نسبت به انسان دارند و انسان را درك مى كنند، بيشتر مورد دلسوزى و عاطفه انسان قرار مى گيرند. بعضى از گربه ها با انسان انس مى گيرند، بچه ها هم با آنها خيلى انس مى گيرند. در جوامع غربى، هستند كسانى كه سگشان را بيش از فرزندان خود، دوست مى دارند، علت اين