صفحه ٢٩

اندكى بعد آشكار شد كه براى تبيين ظرائف رفتار آدمى بايد فرض كرد كه انبوه ديگرى از غرائز نيز وجود دارد. به اين ترتيب بود كه رفتارهائى مانند همچشمى، رازپوشى، فروتنى، پاكيزگى، تقليد، ستمگرى، خوش مشربى و حسادت به عنوان غرائز شناخته شدند در نهايت تقريباً همه رفتارى را كه به تصوّر مى آمد مى شد در رديف غرايز جاى داد(1)».
بهرحال درباره اينكه گرايشهاى اصلى نفس چه چيزهائى هست هنوز نظر قاطعى ابراز نشده و آنچه را كه تاكنون گفته اند، به اعتراف خودشان در مرحله تئورى و فرضيه است و هنوز بمرحله قطعيّت و قانونيّت نرسيده است.
بنابراين، ما از روانشناسى موجود به عنوان يك اصل قطعى نمى توانيم چيزى را دريافت كنيم كه انگيزه هاى اصلى انسان و استعدادها و مايه هاى فطريش را براى ما مشخّص سازد و زمينه ساز بحث هاى اخلاقى و اصول موضوعه علم اخلاق شود جز آنچه را كه در بالا گفتيم كه به عنوان تئورى مطرح كرده اند.

طرح پيشنهادى
در اين زمينه، ما طرحى را براى شناختن غرائز، انگيزه و مايه هاى اصلى نفس بر اساس مشاهدات درونى و تجارب باطنى پيشنهاد مى كنيم كه فقط مى تواند راهنمائى باشد براى تنظيم مباحث، و در آن مشخّص مى شود كه چگونه وارد اين بحث شويم و چگونه مسائل و مطالب آنرا دسته بندى كنيم.
البتّه براى اثبات اينكه چنين انگيزه هائى در انسان وجود دارد مى توان از آيات قرآن كريم هم شواهدى بدست آورد گواينكه در الگو و مدلش نمى توان اين طرح را به قرآن نسبت دارد.
بهرحال، بنظر مى رسد كه ما ابتدا خوب است ساختمان نفس را در نظر بگيريم و