صفحه ١١٢

كنند و از كيفر سختى كه اين افراد در پيش دارند خبر داده اند و ما در اينجا به يكى از آنها اشاره مى كنيم كه خداوند در آن مى فرمايد:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كثَيراً مِنَ الْجّنِ وَالاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ اَعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بِها وَلَهُمْ اذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها اُولئِكَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ.»(1)
[و محقّقاً، بسيارى از جنّ و انس را براى جهنّم بيافريديم (آنان را كه) دلهايى دارند كه با آنها (حقايق را چنانكه هستند و بايد بفهمند) نمى فهمند و چشمهايى دارند كه با آنها (اشياء را آنچنان كه بايسته و شايسته است) نمى بينند. و گوشهايى دارند كه با آنها (نداى حق را چنانكه بايد بشنوند و درك كنند) نمى شنوند، آنان همانند چهارپايان و بلكه گمراه تر از آنهايند آنها همان غفلت زدگان هستند].
گرچه، قبلا نيز به اين آيه اشاره كرده ايم ولى اين آيه از آن جهت كه ريشه شقاوت را در غفلت معرّفى مى كند مورد توجّه ما بود؛ ولى، اين بار از اين لحاظ به آيه نامبرده استشهاد مى كنيم كه عقل را آنچنان كه بايد به كار نمى گيرند و با آن به كشف واقعى اشيا نمى پردازند. چرا كه مسلّماً هر انسانى با چشم و گوش و دل خود چيزهايى را درست يا نادرست درك مى كند و براى خودش برداشتى و تفسيرى از جهان و انسان دارد. و مسلّماً منظور آيه اين نيست كه با آن هيچ نمى فهمند و هيچ ادراكى از جهان ندارند؛ چرا كه، وقتى قوّه ادراك باشد خواه نا خواه چيزهايى ذهن و فكر و قواى ادراكى انسان را به خود مشغول مى سازد و حتى چارپايان هم با گوش و چشم و حواسّ خود چيزهايى درك مى كنند. و افراد مورد مذمّت از كفّار و مشركين به هر حال براى خودشان افكار و عقايدى داشتند كه نسبت به آنها پايبند بودند و زير بار سخنان حقّ پيامبر خدا و آيات الهى نمى رفتند. بنابراين، آيه در صدد انكار اصل ادراك و فهم و ديدن و شنيدن آنان نيست؛ بلكه، از آنجا كه آنان معتقد به يك