صفحه ١٠٣

تكاملى است كه از درون نفس مى جوشد و منشأ معرفت حضورى خداوند و درك شهودى توحيد خواهد شد. خداشناسى حضورى و توحيد شهودى از مهمترين نتائج توجّه به نفس خواهد بود؛ چراكه، از بُعد اخلاقى و معنوى و تكامل انسانى از اهميّت فوق العاده اى برخوردار است و كمتر كسى توفيق دسترسى به آن را پيدا مى كند.
تلازم ميان خودشناسى و خداشناسى كه از روايت فوق استفاده مى شد، به طريق ديگرى در يكى از آيات قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است: آيه اى كه مى گويد:
«وَلاتَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللّهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُوْلئِكَ هُمُ الْفاسِقُوْنَ.»(1)
[و مباشيد همچون كسانيكه خدا را از ياد بردند پس ما آنان را از ياد خودشان برديم آنان همان تبهكاران هستند].
اين آيه گوياى اين حقيقت است كه بى توجهى و غفلت از خدا سبب فراموش كردن خويش و خراب شدن آينده انسان مى شود به ويژه كه در آيه قبل از آن اين جمله آمده كه «وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد.»(2) [انسان بايد بينديشد كه چه براى فردايش پيش فرستاده است].
پس ملاحظه مى شود در حاليكه در روايت فوق خداشناسى را از لوازم خودشناسى به شمار آورده است در آيه فوق نيز خودفراموشى را از لوازم غفلت از خدا برشمرده و نتيجه هر دو بيان عبارتست از وجود يك رابطه ويژه واقعى و تكوينى ميان نفس انسان كه مخلوق و معلول و وابسته است و خدا كه خالق و علّت و مستقلّ و غير وابسته است و اين رابطه تكوينى ميان دو موجود؛ يعنى، انسان و خدا، منشأ رابطه ويژه اى است ميان شناخت اين دو موجود كه بلحاظ وابستگى شديد و عميق وجود انسان به خدا شناخت كامل او جداگانه و منهاى شناخت خدا كه سرچشمه هستى اوست انجام نخواهد گرفت.