صفحه ٣٤٠

نداشتن عاطفه و رأفت، انسان را از كمالات انسانى، دور و برعكس، عطوفت و مهربانى، انسان را به كمال نزديك مى كند. نيز در روايات آمده است: كسى كه بچه اش را دوست بدارد، خدا به داشتن اين خصلت، به خود او هم ترحّم مى كند و از عذاب نجاتش مى دهد.
برخى از مكتبهاى اخلاقى غرب، محبّت و رحمت را داراى ارزش مطلق و آن را اساس همه ارزشها مى دانند و بويژه، اخلاق پروتستان مسيحى بر اين مطلب تأكيد فراوان دارد. هرچند كه در عمل اينگونه نيستند؛ ولى، تبليغ فراوانى مى كنند كه انسان بايد همه را دوست بدارد.
از ديدگاه اسلام، عواطف، داراى ارزش مطلق نيستند؛ بلكه، ارزش آنها بستگى به ملاكهاى ديگرى دارد. از آيات و روايات، استفاده مى شود كه عواطف بايد كنترل شود و در صورت تعارض با ارزشهاى ديگر نمى توان همه جا آنها را ترجيح داد؛ بلكه، لازم است با افراط عواطف مبارزه كرده، آنها را تحت راهنمايى و كنترل عقل قرار دهيم.
خداوند در قرآن كريم در مورد اجراى حدّ بر مرد يا زن زناكار، به مسلمانان دستور مى دهد كه:
«وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فى دينِ اللّهِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ.»(1)
[و هرگز درباره آنان در دين خدا رأفت و ترحّم روا مداريد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد].
البته، انسان از اين كه ببيند انسان ديگرى، اذيّت مى شود، آبرويش مى ريزد، ناراحت خواهد شد؛ تا جايى كه شايد از روى دلسوزى با اجراى حدّ الهى موافق نباشد و يا معتقد به نرمش بيشتر و سختگيرى كمترى باشد. مثل اين كه: حدّ در خلوت و دور از چشم مردم بر او جارى شود. ولى، بايد توجّه داشت كه در اينجا، دلسوزى و عاطفه انسان با يك مصلحت اقوى تزاحم دارد. در اينگونه موارد؛ رفتن