صفحه ٣١٩

معنوى خواهد شد و كار به جايى مى رسد كه مال و فرزند را منشأ ارزش و برترى مى داند و از كمالات واقعى و معنوى غافل مى شود.
علاقه به مال و تلاش براى تحصيل آن، در اين وضع انحرافى كه جايگاه اصلى خود را از دست مى دهد و با كمالات معنوى و اخروى او تزاحم پيدا مى كند، داراى ارزش منفى اخلاقى خواهد بود.
قرآن كريم در بسيارى از آيات، انسان را هشدار مى دهد كه علاقه به مال و فرزند نبايد براى او هدف بشود و او را از دستيابى به اهداف اصيل زندگى باز دارد. قرآن، از كسانى كه ملاك ارزش را مال و فرزند مى دانستند، به صورت نكوهيده اى ياد كرده و در داستان طالوت مى گويد:
«وَقالَ لَهُمْ نَبَيُّهُمْ اِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا اَنّى يَكوُنُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَم يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قاَلَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُم وَزادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَليمٌ.»(1)
[پيامبرشان به آنها گفت كه: خداوند، طالوت را به پادشاهى شما برانگيخته است گفتند: او چگونه بر ما پادشاهى خواهد داشت در صورتى كه ما شايسته تر از او هستيم و او مال فراوان ندارد.
او گفت: خدا او را بر شما برگزيد و در دانش و نيروى جسمى بر شما فزونيش بخشيد و خدا فرماندهى را به هر كه خواهد مى دهد و خداوند توانا و داناست»].
آنان به غلط بر اين باور بودند كه او چون شخص ثروتمندى نيست، شايستگى فرماندهى را ندارد. در واقع، علاقه بيش از اندازه بنى اسراييل به مال و فرزند، اهداف و ارزشها را در نظرشان تغيير داده بود تا جايى كه منشأ اصلى ارزش و كمال انسان را مال و ثروت مى دانستند و مى پنداشتند هر كس پول بيشتر دارد براى حكومت شايسته تراست.
مشركين مكه نيز پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را تحمّل نمى كردند، به اين بهانه كه چرا