صفحه ٢٥٥

اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ عَليمٌ. وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مُنْ فَضْلِهِ.»(1)
[و براى مردان و زنان بى همسر و خدمتكاران زن و مردتان (كه در سنّ ازدواجند و صلاحيّت دارند) همسر بگيريد و اگر فقير و بى چيزند (نگران نباشيد كه) خداوند از فضل و كرم خود آنان را بى نياز سازد و خداوند رحمتش وسيع و (نسبت به بندگان خود) داناست و آنان كه وسيله نكاح برايشان فراهم نشود بايد خوددارى و عفّت پيشه كنند تا آن كه خداوند ايشان را از فضل و كرم خود بى نياز سازد].
اينگونه آيات و روايات فراوانى دلالت بر استحباب و مطلوب بودن ازدواج و همسرگيرى مى كنند. البته، بايد توجّه داشت كه اين يك حكم كلّى و عمومى است كه بر اساس يك نياز گسترده و كلّى و با قطع نظر از عوارض خاصّى كه ممكن است در مواردى موجب استثنايى شوند تشريع شده است و منافات ندارد كه در مواردى به تناسب شرايط خاصّى كه براى بعضى از افراد پيش مى آيد، انجام اين كار واجب و در بعضى ديگر، حرام و ممنوع باشد.
تعداد ديگرى از آيات قرآن، مؤمنين را به علل مختلف و بر اساس حكمتهاى خاص هر مورد، از ازدواج با بعضى از زنها منع كرده است. مثل آيه:
«وَلا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آبائُكُمْ مِنَ النِّساءِ.»
[و زنانى كه در گذشته پدرانتان به همسرى گرفته (و سپس مرده اند و يا آنها را طلاق داده اند به همسرى نگيريد].
و سپس به دنبالش حكم مى كند كه:
«اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَمَقْتاً وَساءَ سَبيلا.»
[كه اين عمل، عملى زشت و قبيح و راه بسيار بدى است].
به دنبال همين آيه آمده است كه: