صفحه ٢٥٣

اين درست است كه عاطفه بين زن و شوهر امرى طبيعى و نعمتى است كه خداى متعال با تعبير زيباى «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» به آن اشاره دارد كه در بخش مربوط به عواطف درباره آن بحث خواهيم كرد، مع الوصف، همين نعمت نيز حدّ و مرزى دارد كه نبايد از آن تجاوز كرد، تا آنجا كه مصالح عمده و مهمّ ديگرى را تحت الشّعاع قرار دهد.
بالاترين رابطه عاطفى انسان بايد متوجّه خدا باشد و محبّت خدا در دل انسان بايد بر همه محبّتها و دلبستگيهاى ديگر چيره شود. كسانى كه به مقام توحيد رسيده اند، محبّت خدا در دلشان آنچنان عميق و نيرومند است كه هر محبّت ديگرى نسبت به آن فرعى است و شعاعى از محبّت خدا خواهد بود.
البته افراد خاصّى هستند كه خدا دلهايشان را براى خود خالص كرده است؛ ولى، افراد متوسّط و مؤمنين متعارف، دست كم، بايد طورى باشند كه محبّتهاى ديگرى كه در دل دارند بر محبّتى كه به خدا مىورزند غالب و مسلّط نشود.
سرانجام در آيه سوّمى مى گويد:
«اِنَّ مِنْ اَزْواجِكُمْ وَاَوْلادِكُم عَدُوّاً لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.»(1)
[برخى از همسران و فرزندان شما (در حقيقت) دشمنان شما هستند پس از آنان برحذر باشيد].
اين آيه نيز ناظر به آن همسران و فرزندانى است كه از ايمان كافى برخوردار نيستند و آن وقت كه شما مى خواهى به انجام وظايف خود بپردازيد، در جهاد شركت كنيد، جانبازى كنيد يا اموالتان را در راه خدا صرف كنيد مزاحم شما مى شوند، اين همسران و فرزندان در چنين حالاتى و شرايطى است كه حكم دشمن شما را دارند. زيرا كه شما را از راه خير باز مى دارند. اينجا است كه بايد از آنان برحذر باشيد تا مبادا كه دلبستگى شما به ايشان، شما را از انجام وظايف واجبتان باز دارد.