صفحه ١٨٣

ارزش ذاتى برخوردار نيست. مع الوصف، ماندن در دنيا به خاطر آن كه مطلوب مولا است براى ايشان مطلوب مى باشد. درست مثل اين كه محبوبى از محبّ خود انجام كارى را درخواست كند كه بايد در جايى دور از او انجام پذيرد.
اين كار گرچه خود به خود براى شخص محبّ، نامطلوب است؛ ولى با توجّه به درخواست محبوب نه تنها براى او قابل تحمّل خواهد بود، بلكه، براى او شيرين است و با اشتياق آن را انجام مى دهد.
على(عليه السلام) در اين زمينه مى گويد:
«وَلَوْلا الاَْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّه عَلَيْهِم لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحَهُمْ فى اَجْسادِهُمْ طَرْفَةَ عَيْن.»(1)
[اگر نبود عمر و مدّت مضبوط و مشخّصى كه خدا براى ايشان مقدّر فرموده است، جانهايشان در جسدها به قدر چشم برهم زدن هم دوام نمى آورد و قرار و آرام نمى گرفت].
اما براى مؤمنين و موحّدينى كه در معرفت و محبّت الهى به اوليا نمى رسند زندگى دنيا از آن جهت مطلوب است كه عمل صالح بيشترى انجام دهند تا از نعمتهاى اخروى بيشترى بهره مند شوند.
و به همين جهت است كه اگر زندگى دنيا، آن نتيجه مطلوب را ندهد، ديگر برايشان مطلوب نيست و اگر عمرشان بازيچه شيطان شود ديگر آن را نمى خواهند. بلكه، از خدا مى خواهند به زندگيشان خاتمه دهد.
از اينجا روشن مى شود كه چرا در روايات انسان را از آرزوهاى دراز برحذر داشته اند و آن را به عنوان يكى از بزرگترين خطرها براى انسان معرّفى كرده اند:
از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:
«اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلَيْكُمْ اُثْنَتان: اِتِّباعُ الْهَوى وَطُولُ الاَمَلْ.»(2)