صفحه ١٧٥

برخوردار است: آيا ارزش منفى دارد يا مثبت؟ و در صورت دوّم آيا ارزش اثباتى آن از چه كيفيّتى برخوردار خواهد بود؟ و به عبارت خودمانى تر: آيا بايد طالب مرگ باشيم يا زندگى؟ و تا چه حدّ وبا چه كيفيّت؟
براى پاسخگويى به سؤال بالا، نخست به نقل برخى از آيات قرآن مبادرت مىورزيم:
در يك مورد خداوند خطاب به طوايفى از قوم يهود مى گويد:
«قُلْ يا اَيُّهَا الَّذينَ هادُوا اِنْ زَعَمْتُمْ اَنَّكُمْ اَوْلِياءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ اَبَدَاً بِما قَدَّمَتْ اَيْديهِمْ وَاللّهُ عَليمُ بِالظّالِمينَ.»(1)
[(اى رسول خدا) بگو اى قوم يهود اگر گمان داريد كه شما دوستان و اولياى خداييد نه ديگر مردم، اگر راست مى گوييد آرزوى مرگ كنيد ولى، آنان به خاطر (كردار زشتشان و) بديهايى كه از پيش فرستاده اند هرگز آن را آرزو نكنند و خداوند نسبت به ستمكاران دانا است].
ظاهراً منظور آيه اين است كه عالم آخرت عالم ملاقات با خداست و از آنجا كه هر محبّى ديدار محبوب خويش را دوست مى دارد، اگر شما هم در ادّعاى دوستى و ولايت و محبّت خدا راستگو هستيد، بايد آرزوى مرگ كنيد تا زودتر به ديدار خداى متعال كه ادعاى عشق و دوستى او را داريد نايل شويد.
نظير همين آيه در جاى ديگرى از قرآن آمده كه مى گويد:
«قُلْ اِنْ كانَتْ لَكُمُ الدّرُ الاخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَةً مِنْ دُوْنِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ وَلَنْ يَتَمَنَّوهُ اَبدَاً بِما قَدَّمَتْ اَيْديهِم وَاللّهُ عَليمٌ باِلظّالِمينَ. وَلَتَجِدَنَّهُمْ اَحْرَصَ النّاسِ عَلى حَياة وَمِنَ الَّذينَ اَشْرَكُوا يَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَة وَما هُوَ بِمُزَحْزِحِه مِنَ الْعَذابِ اَنْ يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصيرٌ بَما يَعْمَلُونَ.»(2)
[(اى پيامبر) بگو اگر جهان آخرت در نزد خدا خالص و يكدست از آنِ شماست نه مردم