صفحه ١٧١

نهايت بيچارگى به اينجا رسيده اند كه بايد آرام آرام، افراد را آماده كنيم تا مرگ را نيز همانند هر واقعيّت ديگر زندگى بپذيرند و از آنجا كه خواه و ناخواه به سراغ هر انسانى خواهد رفت بدون ترس از آن استقبال كنند.
روانشناسان بر اين اصل تربيتى تأكيد كرده اند كه لازم است تربيت كودك از آغاز بر اساس درك و پذيرش واقعيّات باشد همانطور كه هستند واقعيّاتى كه امكان تحوّل و تغيير آنها وجود ندارد. جمله معروفى است از بعضى از مربيان و روانشناسان كه گفته اند:
«خودت را آن طور كه هستى و واقعيات را آن طور كه هستند بپذير.»
در هر حال، انسان بايد فكر و خيال چيزهايى كه نشدنى است و از آن جمله جاودانگى و نداشتن مرگ را از سر بيرون كند.
توجّه به اين حقيقت لازم است كه خداوند اين حالت روانى ترس از مرگ را بر اساس حكمت و تدبير حكيمانه خود در نهاد انسان قرار داده و اين حالت به نوبه خود مى تواند زندگى انسان را از بسيارى از خطرها، مهلكه ها و مرگهايى كه قابل پيشگيرى است برهاند، و او را وادار به مبارزه با بسيارى از بيماريها و امراض و كناره گيرى از خطرات بنمايد.
چنانكه اساس و پايه زندگى اجتماعى، نظم و قانون بر آن نهاده شده و با وجود احكام و قوانين كيفرى، اين ترس از مرگ و يا محدوديّتها رنجها و ناراحتى ها است كه افراد را وامى دارد تا رفتار و روابط خود را با قانون، هماهنگ كرده، دست از پا خطا نكنند و در همه جا با رفتار و مشى عاقلانه زندگى خود را از خطرات و مهالك رها سازند.
ترس از مرگ و ميل به بقا حتى نسبت به زندگى مادّى تا اين حدّ، بدون ترديد، هم براى خود شخص، هم براى ديگران و هم براى جامعه مفيد خواهد بود. ولى، هنگامى كه از اين حدّ مى گذرد منشأ اضطراب، تزلزل و نگرانى مى شود، يا