صفحه ١٦٨

مى شويم و كسى جز دهر ما را نمى ميراند (ولى) آنان را نسبت به اين سخنشان علمى نيست و فقط از روى گمان چنين مى گويند].
يا كسانى كه نسبت به آن در شك و ترديد باشند، چنانكه خداوند در آيات ديگرى چنين گويد كه:
«بَلْ هُمْ فى شَكٍّ يَلْعَبُونَ.»(1)
[بلكه آنان (يقينى ندارند) در حال ترديد و در بازى به سر مى برند].
و يا گويد:
«بَلِ ادّارَكَ عِلْمُهُمْ فِى الاْخِرَةِ بَلْ هُمْ فى شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ.»(2)
[بلكه علمشان نسبت به آخرت به سر رسيد بلكه آنان در شك و ترديد نسبت به قيامتند و بلكه اصولا از ديدن آن كور و از درك آن عاجزند].
و يا از برخى ديگرشان نقل كند كه گويند:
«وَما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمةً»(3)
[من گمان نمى كنم روز قيامت بر پا شود].
به هر حال كسانى كه اعتقاد به وجود آخرت ندارند اعمّ از اين كه اعتقاد به عدم آن داشته وجودش را انكار كنند و يا هيچ اعتقادى نداشته باشند و در حال شكّ و ترديد به سر برند، به طور طبيعى چنين كسانى توجّهشان تنها و تنها بر زندگى دنيا تعلق و تمركز خواهد يافت.
و ميل فطرى ايشان به بقا صرفاً در محبوبيّت بقاى زندگى مادّى مصداق و نمود و ظهور خواهد يافت. آرى ميل فطرى به بقا و ابديّت در ميل به بقاى زندگى مادّى تا آنجا كه ممكن باشد خلاصه مى شود و از آنجا كه محدوده زندگى مادّى زوال پذير نمى تواند ظرفيّت و گنجايش اشباع ميل به ابديّت و جاودانگى را داشته باشد،