صفحه ١٥٦

نامطلوبى نيست. پس نه تنها آن را نفى نمى كند، بلكه اصل وجود آن را در انسان تأييد مى كند ولى با آموزش صحيح و دادن شناخت و معرفت عميق، از انسان و زندگى، آن را در جهت صحيح هدايت و انسان را براساس آن تربيت مى كند.
اكنون، لازم است به بعضى از آيات مربوط به اين بحث اشاره كنيم:
نخستين نمونه از اين قبيل آيات، دو آيه اى است كه قبلا درباره داستان آدم و وسوسه شيطان نسبت به او ذكر كرده گفتيم: شيطان از دو راه آدم را وسوسه كرد:
يكى از راه علاقه به قدرت و سلطنت، و دوّم از راه علاقه به جاودانگى و خلود.
خداوند در يكى از دو آيه نامبرده مى فرمايد:
«فَوَسْوَسَ اِلَيْهِ الشَّيْطانُ وَقالَ يا آدَمُ هَلْ اَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْك لا يَبْلى.»(1)
[پس شيطان او را وسوسه كرد و گفت اى آدم آيا مى خواهى كه ترا بر درخت جاودانگى و قدرت زوال ناپذير هدايت و راهنمايى كنم؟]
در آيه دوّم نيز مى گويد:
«فَوَسْوَسَ لَهُما الشَّيْطانُ لِيُبْدى لَهُما ما وُرِىَ مِنْ سَؤْاتِهِما وَقالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ اِلاّ اَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ اَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدين.»(2)
[پس شيطان آن دو (آدم و حوا) را وسوسه كرد... و گفت: پروردگار و صاحب اختيارتان از (خوردن از ميوه) اين درخت منعتان نكرد جز آن كه (با خوردن آن) دو فرشته و يا از جاودانگان خواهيد شد].
دو آيه فوق گوياى اين هستند كه شيطان آدم را خوب مى شناخت و مى دانست ميل به خلود و جاودانگى در نهاد او به صورت يك نيروى محرّك مى تواند او را به اين سو و آن سو بكشاند.
از اين رو، سعى كرد تا از طريق اين ميل او را فريب دهد. از آنجا كه آدم يك ميل