صفحه ٥١

تحصيل آن آمادگى اين را دارند كه دست به انجام رياضتهاى توانفرسائى بزنند. و سرانجام، كسانى هم هستند كه قدرت خود را شعاع قدرت الهى مى دانند و حقيقت انسان و جهان را اينگونه شناخته اند كه همه چيز مسخّر قدرت نامحدود و بى انتهاى خداى متعال است و انسان آنوقت قدرت حقيقى را بدست آورده كه قدرت او شعاعى از قدرت خدا بشود و قدرت خدا در او تجلّى كند. اين انسان با چنين شناختى است كه در عبادت و پرستش خداوند و خواندن نماز و گرفتن روزه و انجام ساير وظايف الهى سعى وسيعى مبذول مى دارد تا بدينوسيله به پيشگاه خداوند سرچشمه اصلى قدرت تقرّب جويد؛ چراكه، وى قدرت حقيقى را در آنجا يافته است.
بنابراين، مى توان گفت: رمز پيدايش جلوه هاى گوناگون قدرت طلبى در انسان در اينست كه در نظر هر فرد يا گروهى از انسانها يكى از اقسام نامبرده قدرت مطلوبيّت بيشترى يافته و آن را مفيدتر مى داند و اين طبيعى است كه شناخت دقيقى كه انسان از قدرت مورد نظر خود پيدا كرده در تشخيص فوائد زياد و پيدايش مطلوبيّت بيشتر آن نقش مؤثّرى خواهد داشت.
پس علم و معرفت، در تنوع قدرت طلبى انسان تأثير جدّى دارد كه به نمونه هاى روشن آن در بالا اشاره كرديم و علاوه بر نمونه هاى فوق مى توان گفت: شخصيّت طلبى و به اصطلاح پرستيژ، استقلال خواهى و ميل به نگه داشتن حرمت يا احترام، همگى شعبه هائى از قدرت طلبى انسان شمرده مى شوند. اينكه انسان مايل نيست طفيلى ديگران باشد ذليل باشد بخاطر اينست كه عزّت احترام و استقلال شعبه هائى از قدرت هستند و انسان در جستجوى آنها خواهد بود. يعنى، اين در اصل همان حسّ قدرت طلبى انسان است كه به اين صور و در اين شكلهاى گوناگون خود را نشان مى دهد.
ميل به آزادى از ميل به قدرت ريشه مى گيرد. انسان مايل است آزاد باشد و در موارد و مشكلات و مسائل زندگى خودش تصميم بگيرد و حاكم بر سرنوشت خود