صفحه ٤٢

آنچه را كه اكنون مى خواهيم در اين زمينه مطرح سازيم اينست كه در اين رابطه مى توان گفت: ابتداء چند گرايش در نفس ايجاد مى شوند كه در واقع، شاخه ها و كانالهاى اصلى ظهور فعّاليّتهاى انسان هستند و مى شود آنها را غرائز اصلى تلقّى كرد. البتّه، بايد توجّه داشت كه منظور، از غرائز در اينجا آن اصطلاحى نيست كه در معنى تمايلات مشترك ميان انسان و حيوان و مربوط به بدن، بكار مى رود؛ بلكه، غرائز را در اينجا در مفهوم عامّ گرايش و تمايل و انگيزه بكار مى بريم. سپس بقيّه گرايشات و تمايلات انسان كه از نظر كمّى بسيار و از جهت كيفى پيچيده اند و منشأ اعمال و رفتارهاى متنوّع و پيچيده التذاذى، مصلحتى، عاطفى و فردى و اجتماعى و مادّى و معنوى انسان هستند، همگى از اين كانالهاى اصلى منشعب مى شوند و هر كدام از آنها بشكلى به اين ريشه ها باز مى گردند، به آنها بستگى دارند و از آنها تغذيه مى شوند.
روشنتر بگوئيم كه منظور ما از غرائز اصلى سه نوع گرايش است كه از نفس سرچشمه مى گيرند و همه تلاشهاى انسان توسط اين سه گرايش و با اين سه انگيزه انجام مى شود كه بنوبه خود همانطور كه گفتيم: اين سه كانال اصلى نيز مظاهر گوناگون خود دوستى و حبّ نفس خواهند بود.
يكى از اين سه كانال «حبّ بقاء» است كه منشأ يك سلسله از تلاشهاى انسان مى باشد. اينكه انسان مى خواهد باقى باشد، حيات دائمى داشته باشد، ريشه اش همان حبّ ذات است همان حركت ذاتى نفس است كه در يك كانال ويژه جلوه مى كند.
دوّمين كانال اصلى و غريزه اساسى «حبّ كمال» است؛ يعنى، صرفنظر از اينكه انسان مى خواهد باقى بماند و عمر طولانى داشته باشد نيز دوست مى دارد در اين جريان بقاء و گذران عمر روز به روز كاملتر شود و مسير حركتش مسير تكاملى باشد. اين كمال مورد علاقه انسان بر دو شعبه تقسيم مى شود و در دو كانال جداگانه از هم