صفحه ٢٥٠

مى خواهد، اما بايد توجّه به اين حقيقت را مدّ نظر داشته باشيم كه پايه ارزش مثبت در هر كارى و نيز در كار ازدواج كه مورد بحث ما است تا حدود زيادى به مقدار خلوص نيّت افراد بستگى دارد.
اگر كسى بتواند نيّت خود را خالص كند بگونه اى كه انگيزه مسلّط بر او، دستيابى به رضاى پروردگار باشد و لذّتهاى دنيوى او كاملا تحت سلطه و در طريق آن انگيزه الهى قرار گيرد، طبعاً، كار او از مرتبه بلندى از ارزش اخلاقى برخوردار خواهد بود و اين مرتبه مخصوص اولياى خدا و كسانى است كه به مراتب عالى از معرفت و توحيد رسيده باشند. آرى تنها و تنها آنان مى توانند چنين انگيزه اى در كارهايشان داشته باشند و مؤمنين متوسّط معمولا به اين حدّ از اخلاص دست پيدا نمى كنند.
همچنين، اگر رعايت حدود الهى به خاطر رسيدن به ثواب باشد، كارهايى كه با اين انگيزه انجام مى شوند، نيز اخلاقاً، از ارزش نسبتاً بالايى برخوردار خواهند بود. چنانكه اگر كارهاى مربوط به تمايلات جنسى به انگيزه ترس از مبتلا شدن به معصيت انجام شود معصيتى كه به دنبالش عقاب الهى خواهد بود، خواه در اصل ازدواج باشد و خواه پس از ازدواج در روابط زناشويى و لذّتهاى مختلفى كه مترتّب بر ازدواج هستند. در هر حال اگر انگيزه انسان تحفّظ از گناه باشد باز هم داراى ارزش مثبت خواهد بود و در همه موارد فوق، كار انسان، هر چه كه باشد، حتى ازدواج او رنگ عبادت به خود خواهد گرفت.
ولى، اگر انگيزه انسان در ازدواج، صِرف التذاذ باشد، كار او ارزش مثبت ندارد هرچند كه خود به خود ارزش منفى هم نخواهد داشت مگر براى كسانى كه در مراتب بالايى از معرفت و توحيد هستند كه توجّه به لذايذ شخصى برايشان كسر شأن است و مقام و مرتبه آنان را پايين مى آورد؛ ولى، از نظر قانونى و شرعى و آنچه براى عموم مردم مطرح مى شود، اگر ظاهر احكام الهى رعايت شود، با هر انگيزه اى كه باشد ارزش منفى نخواهد داشت.