صفحه ٤٣٩

نخست عرضه مى دارد: «خداى من! تو را حمد و سپاس مى گویم زیرا چه بسیار عیوبى که من داشتم و تو پوشاندى و مرا رسوا نساختى»؛ (یَا اِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِی).
واژه «عَائِبَةٍ» به معناى عیب است و در بعضى از نسخ به جاى آن، واژه «عیب» آمده است.
و در جمله دوم همین معنا را به صورت دیگرى بیان مى کند، عرضه مى دارد : (خداوندا!) چه بسیار گناهانى که از من سرزد و تو آن ها را پوشاندى و مرا (در میان خلق) مشهور نساختى»؛ (وَکَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیْتَهُ عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِی).
واژه «غَطَّیْتَهُ» از ریشه «غَطْى یا غَطْو» آمده که به معناى پوشانیدن چیزى است و گاه در امور مادى و گاه در امور معنوى به کار مى رود، مانند آنچه در کلام امام7 آمده است.
واژه «تَشْهَرْنِی» از ماده «شهرت» در اصل به معناى مشهور شدن در کارهاى زشت و ناپسند است، سپس به هر نوع مشهور شدنى اطلاق شده است.
و در جمله سوم عرضه مى دارد: «(خداوندا!) چه بسیار عیب و عارها که من به سراغ آن رفتم، ولى تو پرده از آن برنداشتى و زشتى و ننگ ناپسند آن گناه را بر گردن من نیفکندى و زشتى آن را نه دربرابر کسانى که در جست و جوى عیوب من هستند نشان دادى، نه دربرابر همسایگانم و نه حسودانى که نسبت به نعمت تونزدمن رشک مى برند»؛(وَکَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَافَلَمْ تَهْتِکْ عَنِّی سِتْرَهَا،وَلَمْ تُقَلِّدْنِی مَکْرُوهَ شَنَارِهَا،وَلَمْ تُبْدِسَوْءَاتِهَا لِمَنْ یَلْتَمِسُ مَعَایِبِی مِنْ جِیرَتِی، وَحَسَدَةِ نِعْمَتِکَ عِنْدِی).
واژه «شائبة» از ماده «شَوب» (بر وزن خوف) به معناى آلودگى و عیب و نقص است.
واژه «الممت» از ماده «المام» به معناى روى آوردن و توجه کردن به چیزى است.