صفحه ٣٥٦

نخست عرضه مى دارد: «اى کسى که اخبار ستمدیدگان شِکوه کننده بر تو پنهان نیست!»؛ (یا مَن لا یَخْفى عَلَیْهِ أنْباءُ الْمُتَظَلِّمِینَ).
واژه «أنباء» جمع «نبأ» به معناى خبر است، ولى راغب در مفردات مى گوید: هر خبرى را نبأ نمى گویند: بلکه باید داراى این سه ویژگى باشد: مهم باشد، داراى فایده باشد و شنونده نسبت به آن علم یا ظنّ غالب پیدا کند. و البته دادخواهى مظلومان در پیشگاه خدا تمام این جهات سه گانه را دربر دارد. تا چیز مهمى نباشد به درگاه او نمى روند و تا فایده اى نداشته باشد از او طلب نمى کنند و مسلم است که خداوند از آن آگاه است.
واژه «مُتظلّم» از ماده «ظلم» گرفته شده و به معناى کسى است که نزد دیگرى دادخواهى مى کند.
به هر حال تردیدى نیست که علم بى پایان خدا و حضورش در همه جا موجب مى شود که از اخبار ستمدیدگان دادخواه باخبر گردد و نیازى به چیز دیگرى نیست.
لذا در جمله دوم عرضه مى دارد: «اى خدایى که نیازى به گواهى گواهان براى آگاهى از سرنوشت مظلومان ندارى!»؛ (وَیا مَنْ لا یَحْتاجُ فی قَصَصِهِمْ الى شَهاداتِ الشّاهِدینَ).
واژه «قَصَص» (بر وزن قَفَس) مفرد است و جمع قصه «قِصَص» (با کسر قاف) مى باشد که در اصل به معناى جستجو کردن چیزى است و از آن جا که در شرح زندگى اقوام و افراد، حالات آن ها را جستجو مى کنیم به آن قَصص یا قصه گفته مى شود و علت نام گذارى قصاص به این نام این است که به وسیله آن حق صاحبان خون جستجو مى شود.
به قیچى نیز «مِقَص» گفته مى شود به این دلیل که موها یا چیزهاى دیگرى را پى درپى قطع مى کند.