صفحه ٣٥٠

زندگى خودمان دیده ایم. گاهى چیزى را از خدا با تمام اصرار خواسته ایم و انجام نشده و بعداً فهمیدیم اگر انجام مى شد چه مشکلات مهمى دامان ما را مى گرفت.
قرآن مجید با صراحت مى گوید: (وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ «چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، در حالى که شرّ شما در آن است. و خدا مى داند و شما نمى دانید».(456)
به یقین علم ما محدود است و اطلاعاتمان از مصالح و مفاسد و به ویژه از آینده بسیار محدود است، با این معلومات کم گاهى قضاوت مى کنیم و مطلبى را به حال خود مفید مى دانیم و با اصرار آن را از خدا مى خواهیم، در حالى که آن عالم على الاطلاق مى داند ما در اشتباهیم و جز ضرر براى ما چیزى در بر نخواهد داشت.
داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى در تاریخ اسلام وتفاسیر، ذیل آیه 75 سوره توبه معروف است که مرد فقیرى بود و بارها و بارها از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تقاضا کرد دعایى کند غنى وثروتمند شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که آینده تاریک او در صورت توانگرى را مى دید از دعاکردن خوددارى مى کرد، ولى او دست از اصرار خود برنداشت تا این که حضرت خواسته او را از خدا طلب کرد و چیزى نگذشت که براثر ارث غیر منتظره اى که به او رسید ثروتمند شد و صاحب گله هاى فراوان گوسفند و امثال آن گردید. او که تا آن زمان هر پنج و قت با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نماز مى خواند، دیگر حتى در نماز جمعه نیز شرکت نمى کرد و هنگامى که مأموران زکات به سراغ او رفتند از دادن زکات سرپیچى کرد و آن را نوعى جزیه که از غیر مسلمین مى گیرند نامید و در میان تمام مردم منفور شد هم دنیاى خویش را از دست داد و هم آخرت خود را.(457 )