صفحه ٢٩٧

در بخش اول دعا، خداوند متعال به ده خطاب، مخاطب شده که همگى دلیل بر این است که قضاى حاجات در اختیار اوست، نه در اختیار دیگرى و او شایسته برآوردن حاجات بندگان خود مى باشد.
در ابتدا عرضه مى دارد: «خداوندا! اى کسى که منتهاى حاجات مطلوب بندگان هستى!»؛ (اللَّهُمَّ یَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ(381) الْحَاجَاتِ).
این که چرا خداوند چنین وصفى را دارد کاملاً روشن است، چرا که هرکسى غیر از او هرچه دارد از سوى اوست، بنابراین اگر چیزى از کسى طلب کنیم او درواقع از خودش چیزى نمى بخشد، بلکه از آنچه خدا به او داده مى بخشد و اگر او از دیگرى گرفته باشد و به همین ترتیب نفر دوم نیز از فرد دیگرى، سرانجام به خدا مى رسد که منتهاى همه حاجات است.
بنابراین، انسان چرا خواسته خود را از دیگرى بخواهد؟ چرا آب را از سرچشمه نگیرد؟ چرا دست نیاز به درگاه بى نیاز برندارد؟ چرا که هرکس هرچه دارد از او دارد.
این کلام درواقع برگرفته از آیه شریفه 42 سوره نجم مى باشد که مى فرماید : (وَ أَنَّ اِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهىَ)؛ «همه امور به پروردگارت منتهى مى گردد».
و به تعبیر دیگر: تمام موجودات امکانى ناقص اند و هر موجود ناقصى سعى مى کند به سوى کمال حرکت کند و کمال مطلق، ذات پاک پروردگار است، بنابراین همه به سوى او پیش مى روند تا به مقام قرب او برسند و در ذات پاک او فنا گردند.
در جمله دوم عرضه مى دارد: «اى کسى که وصول به هر مطلوبى نزد توست!»؛ (وَیَا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِبَاتِ).