صفحه ٢٧٥

اسرا، آيه 23 و 24 مى خوانيم:
و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه يكى از آن دو يا هر دوى آن ها نزد تو به سنّ پيرى رسند، كم ترين اهانتى به آن ها روا مدار و بر آن ها فرياد مزن و گفتار لطيف وسنجيده وبزرگوارانه به آن ها بگو، و بال هاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو پروردگارا! همان گونه كه آن ها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
در پاره اى ديگر از آيه ها، فزونى حقوق مادر بر حقوق پدر، همراه با علّت آن، ذكر مى شود؛(12) براى مثال در سوره أحقاف، آيه 15 آمده است:
ما به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند. مادرش او را با ناراحتى حمل مى كند و با سختى برزمين مى گذارد، و دوران حمل و از شير گرفتنش 30 ماه است....
ذكر سختى هاى مادر، افزون بر حقوق مشترك والدين، مقدّمه و اشاره اى براى حقوق و مقام برتر او است.
جهت هاى مشترك ميان مرد و زن و لوازم حقوقى آن ها، بيش از موارد نام برده است كه از ذكر بقيه در مى گذريم. نتيجه سخن اين شد كه مرد و زن، در ماهيت انسانى مشترك و يكسان هستند و تبعيضى وجود ندارد.
  تفاوت هاى زن و مرد
اختلاف مهم و اساسى زن و مرد كه سبب حقوق و تكاليف متنوّع آن ها مى شود چيست؟ آيا مى توان گفت بين زن و مرد تفاوتى اساسى غير از تفاوت بيولوژيك وجود ندارد و اين اختلاف هاى ظاهرى سبب تفاوت در حقوق نمى شود؟
درباره اين گونه پرسش ها بايد گفت: عقل انسانِ مادّى و متعارف، بسى قاصرتر از آن است كه بتواند تفاصيل و جزئيّات اين امور را دريابد. آن چه به ذهن انسان مى رسد، چيزى بيش از كلّيّات و برخى از جزئيّات نيست، زيرا بشر اساساً بر شناسايى همه مصالح و مفاسد واقعى توانا نيست؛ وگرنه مى توانست احكام و قوانينى اخلاقى و حقوقى وضع كند كه تأمين كننده سعادت و كمال راستين همگان باشد و در اين صورت، از وحى، نبوّت و دين بى نياز مى شد. رمز نياز دائم بشر به وحى و نبوّت همين ناتوانى عقل او است؛ به همين دليل نمى توان ادّعا كرد