صفحه ٢٨٥

درمى يافتند كه اگرچه بسيارى از آيه ها و جمله هاى قرآنى با صيغه هاى مذكّر بيان شده است، به همه آن ها (چه مرد و چه زن) توجّه دارد.
آن چه ذكر شد، درباره بخشى از خطاب هاى قرآنى بود. بخش ديگر، خطاب هايى است كه در آن ها واقعاً مردان مخاطب هستند و بس؛ آياتى كه زنان سپيدپوستِ سياه چشم را از نعمت هاى آخرتى مى شمارد كه نصيب مردان پارسا و پرهيزگار خواهند شد(21) يا آيه اى كه مى فرمايد:
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ...؛(22) آميزش با زن هايتان در شبِ روزه براى شما حلال شد. ايشان پوشش شمايند و شما پوشش ايشان هستيد[= هر دو زينت هم و سبب حفظ يك ديگريد].
اين نوع خطاب ها چگونه توجيه مى شوند؟ پاسخ اين است كه هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانىِ اين دين، مردان به مراتب بيش از زنان در صحنه هاى اجتماعى حضور داشته و دارند؛ چرا كه در اين امور، مردان بسى بيش تر از زنان دخالت مى كنند و تأثير مى گذارند؛ در نتيجه، هرخطابى در عمل و در واقع متوجّه آنان است؛ به ويژه وقتى خطاب كننده پيامبر باشد كه مرد است؛
امّا اين مطلب بدان معنا نيست كه به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نيامده اند و از لحاظ انسان بودن، ضعيف تر و كم تر از مردان شمرده شده اند؛ پس علّت اصلى اين گونه خطاب ها، همين است كه مكالمه پيامبر به طور طبيعى بيش تر با مردان جامعه است.

رابطه تفاوت هاى تكوينى با اختلاف هاى قانونى
(شبهه بايد و هست)
به چه دليل، ناهمانندى هاى تكوينى و طبيعى، خاستگاه ناهمسانى هاى اجتماعى و حقوقى مى شود؟ آيا درست است كه بگوييم چون زن و مرد تفاوت هاى تكوينى و طبيعى دارند، بايد در حقوق و تكاليف هم متفاوت باشند؟
(23)بايد گفت به همان نحو كه وجوه اشتراك تكوينى مرد و زن، زمينه اشتراك هاى تشريعى