صفحه ٢٠٩

 پيش‌گفتار
در طول تاريخ بشر، «آزادى» همواره به عنوان يكى از آرمان‌هاى مقدّس و والا براى افراد و جوامع انسانى مطرح بوده و داعيه‌داران «آزادى‌خواهى» در ميان همه اقوام و ملل از ارزش و احترام خاصّى برخوردار بوده و انسان‌هايى بزرگ و در خور ستايش به شمار مى‌رفته‌اند. آزادى در منظر انسان‌ها آن چنان مهمّ و حياتى جلوه مى‌كرده كه حاضر شده‌اند براى نيل به آن متحمّل رنج‌ها و مشقّت‌هاى طاقت‌فرسا شده و جان و مال و همه هستى خود را در راه آن فدا نمايند و صدها هزار و بلكه ميليون‌ها نفر در پاى آن جان باخته‌اند. و بى‌جهت نيست كه وقتى در مقطعى از تاريخ، انديشه‌اى بنام «ليبراليسم» ظهور مى‌كند به سرعت در سراسر دنيا منتشر شده و طرفداران زيادى مى‌يابد؛ به طورى كه امروزه بسيارى از كشورها و شخصيت‌ها و انديشمندان آنها، ليبراليسم را به عنوان يكى از اصول قطعى و برگشت‌ناپذير نظام و تفكر خود تلقّى كرده و به آن مباهات مى‌كنند.
اما براستى آزادى چيست و مشخّصاً چه مفهومى دارد؟ اصول و مشخّصه‌هاى ليبراليسم كدامند؟ اصولا آيا انسان موجودى است آزاد و مختار يا مجبور و مقهور؟ دين و آزادى چه نسبتى با هم دارند؟ آيا آزادى دين را قيد مى‌زند و يا دين آزادى را و يا هيچ كدام؟ آزادى بيان به عنوان يكى از مصاديق مهم آزادى، به خصوص در جوامع مدنى امروزى، چگونه تعريف و تحديد مى‌شود؟ رويكرد اسلامى در باب آزادى بيان و مطبوعات چيست؟ بخش اول اين كتاب به پاسخ اين پرسش‌ها و چند پرسش ديگر در همين زمينه پرداخته است.
اصطلاح ديگرى كه اين روزها در جامعه ما، و به خصوص در محافل علمى، رونق خاصى داشته و زياد تكرار مى‌شود و سخنرانى‌ها و مقالات و مطالب متعدّدى در دفاع يا نقد آن وجود دارد، اصطلاح پلوراليسم(1) است. اين مفهوم، كه در فارسى به «كثرت‌گرايى» ترجمه مى‌شود، در واقع اشاره به تفكرى دارد كه بر اساس آن تكثّر و چندگانگى در حوزه‌هاى گوناگونى نظير