صفحه ٢٨٠

روشنى واقعيت ها را ببيند و براساس آن داورى كند؛ بنابراين شايد بتوان گفت اين كه قدرت تعقّل در مرد بيش تر است، از قوّت خودِ مرد سرچشمه نمى گيرد؛ بلكه معلول ضعفِ دشمنان تعقّل در او است.
نتيجه بحث اين مى شود كه به هرحال يا به واسطه قدرت بيش تر تعقّل مرد ـ چنان كه برخى قائل شده اند ـ يا به جهت نبودِ مزاحم و دشمن بر سر راهِ عقل، در مجموع، مردان از تعقّل و تدبير افزون ترى بهره مند هستند و همين عامل سبب تفاوت هايى در حقوق و تكاليف زن و مرد مى شود؛ البتّه توجّه داريم كه وقتى زن و مرد را مقايسه مى كنيم، منظور زن و مرد معيّنى نيست؛ بلكه غالب و طبيعت زنان و مردان را در نظر مى گيريم و اين قواعد كلّى، همواره استثناهايى نيز دارد.
  برترى مرد بر زن
بعضى از آيه ها و روايات، بر تفاوت تكوينى و تشريعى زن و مرد دلالت مى كند و در ضمن نوعى برترى را براى مرد نشان مى دهد؛ مثل آيه «لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة» و «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساء». آيا وجود اين اختلاف ها ستم به زنان شمرده نمى شود؟
بيش تر كسانى كه اين شبهه را به صورت اشكال مطرح مى كنند، زن را ستمديده مى پندارند و قصد دفاع از حقوق زن را دارند؛ امّا پاسخ ما، هم از زن و هم از مرد نفى مظلوميت مى كند. در مقام پاسخ، دو بخش تكوين و تشريع را تفكيك، و هريك را به اختصار ذكر مى كنيم:
الف) نظام تكوين: اساساً فقط در جايى مى توان از عدل و ظلم سخن گفت كه حقّى وجود داشته باشد. موجود، پيش از اين كه موجوديّت يابد، وجود ندارد تا حقّى داشته باشد؛ يعنى حقّ اين كه از پديد آورنده خود بخواهد كه او را پديد آورد يا نياورد؛ با اين ويژگى ها يا با آن ويژگى ها به وجود آورد؛ بنابراين هيچ موجودى نمى تواند درباره اصل آفرينش يا كيفيّت آفرينش خود اعتراضى داشته باشد؛ چرا كه براى هيچ آفريده اى حقّى نيست. هيچ مخلوقى نمى تواند به خداى متعالى اعتراض كند كه چرا مرا آفريدى و از ديار عدم بيرون كشيدى. هيچ انسانى از خداوند طلب كار نيست به اين كه به طور مثال چرا مرا حيوان قرار دادى نه گياه؛ چرا مرا مرد قراردادى نه زن، يا به عكس؛ چرا به من دو چشم دادى نه سه چشم يا يك چشم؛ چرا حافظه و هوش مرا قوى تر نساختى و مانند اين پرسش ها.